دقیقا به همین دلیل مخالف صد درصدی ازدواج با مردهای بچه دار هستم
فقط بستگی به شوهر سابقت داره. اگه تورو بخاد برگرد. اگه نمیخاد اصلا یک لحظه هم بهش فکر نکن
اسی رفت خواب بعدازظهر
بنظر من صیغه ش بشو تا زوده نزار کسی دیگه اقدام کنه همین باعث میشه برگردی به زندگیت انشالله
[QUOTE=184640123]بنظر من صیغه ش بشو تا زوده نزار کسی دیگه اقدام کنه همین باعث میشه برگ
اره واقعا به نظرم اسی ابزار قوی داره و بچه اش هم که هست بهونه خیلی راحت با چند ترفند مردت رو جذبش کن و ادامه ی قضایا .....
میدونم چی میگی من جدانشدما شوهرمو هم خیلی دوس دارم ولی مامانم ازون گیراس مثلا ب هی میگف بهم حدا شود یه مدت دعوامون زیاد شده بود ولی الان قدرشو میدونم
تکلیفت روشنه دوست عزیز، برو پیش مشاور که بتونی بعد چند سال با قضیه کنار بیای و به ادامه زندگیت فکر کنی
غیر از حرفای اون خانم که حالا راست و دروغش نامعلومه و همون موقع باید روشن میشده، میگی دست بزن داشته و خانواده نرمالی هم نداشته. دیگه یه اشتباه رو دوبار نمیکنن که
تعجب میکنم بعضی میگن برگرد. طلاق یعنی اخر زندگی م‌شترک یعنی ته یه زندگی دونفره یعنی به حدی غیرقابل تحمل شده که طلاق گرفتی ایشونم قطعا شمارو نخواستن که تمومش کردن یعنی چی برگردین بهم، مگه چیزی عوض شده. استارتر احساساتی تصمیم نگیر برگردی بهش ودعوا وکتک ماری ازاول شروع بشه بچه ت بیشتر آسیب میبینه
چرا بخاطر حرف بقیه زندگیتو از هم پاشیدی مردم فقط بلدن زر اضافی بزنن الانم تو باید سنجیده تصمیم بگیری چون این بار پای زندگی بچتم در میونه..برات دعا میکنم که همون چیزی که به صلاحتوته اتفاق بیفته
ببخشید عزیزان من تازه عضو شدم زیاد بلد نیستم دقیقا حس اون رو نمیدونم آخه اون دوست دختر داره از،من بدش میاد همش میگه الهی بمیری زندگیمو تباه کردی اما خدا میدونه خودشم خیلی مقصر،بوده از طرفی اصلا بهم بی تفاوت نیست من اصلا گیج شدم بخدا نمیدونم چکار کنم دست خودم نیست همش عذاب وجدان دارم
واسه همه نمیشه یه نسخه پیچید،بعضی وقتا آدم سرلجبازی وحرف اطرافیان گندمیزنه به زندگیش وچون تایه مرحله ای پیش رفته ناخوداگاه ادامش میده به حرف دلش وعقلشم گوش نمیده،من خودم‌تجربه داشتم‌تامرز طلاق هم رفتم اون موقع بچه نداشتیم ولی سر دخالت اطرافیان وخانواده ها جنگ ودعوا وکتک کاری داشتیم اصلا جهنم بود زندگیمون بعد که از همون دورشدیم وکارمون به دادگاه وطلاق رسید فهمیدیم چقدر همدیگه رو دوس داریم وبی عقلی کردیم اجازه دخالت دادیم به بقیه همون موقع خودمون با مخالفت خانواده ها برگشتیم بهم ودادخواست طلاق پس گرفتیم،ازاون موقع ده سال گذشته ومادوتا بچه داریم دیگه اون دعواها تکرار نشد کتک کاری نکردیم رابطه خانواده شم با من عالی شده چون یادگرفتیم تجربه کسب کردیم که چطور باید زندگی کرد
آخه من کاریش ندارم اون خیلی وفتا زنگ میزنه با دخترم حرف میزنه ناخداگاه میرم تو فکرش چند ساله میرم مشاوره اون میگه براش بجنگ اما من چون رک وراست بهم میگه تو منو هرز ه کردی با حرفات و از پروفایلاش فهمیدم دوست دختر داره نمیتونم بهش،ابراز کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
