بچه ها خیلی درگیرم خیلی .۲۱ سالمه دوستای گلم دوتا دختر ۲ ساله دارم.پنح ساله باشوهرمم ۳ ساله عروسی کردم از اول باهم جنگ و دعوا داشتیم.این اخرا خیلی بد.هرچی از دهنش در میاد بهم میگه و فقط میگه بخاطر بچه هامه تحمل میکنم و پریشب بهم گفت تو واسم کمی و تو لیاقت زندگی با من رو نداری.منم تموم حس و دوست داشتنم از بین رفت و با گفتن این حرفاش کلا ازش متتقر شدم.دروع چرا بگم از لحاط خرید و خرج کردن واسم کم نمیزاره.اینم بگم خیلی ها ارزو اینو دارن با شوهرم برای یک ساعت باشن و نگاه پر از نفرتشون رو قشنگ حس میکنم ولی برام مهم نیس خیلی تو فکر جدایی هستم اما میترسم دوتا دختر کوچیک دارم اگه جداشم اونا چی میشن؟با خودم ببرم ک نمیتونم از پس خرجشون بر بیام بیام بدم ب شوهرم نمیتونم دوریشون رو تحمل کنم
چرا میگ لیاقت نداری؟؟
یکی بکوبون وسط پاش بفهمه لیاقت ب چی میگن .
😔😔😔😢
ازش بپرس ببین چیو نمیپسنده
دوس داره چجوری باشی
بپرس مشکلش چیه؟؟
اگ میگ طلاق
طلاق بگیر مهرتم بگیر .خرج بچه هاتم ماهانه بریزه ب حسابت
اگه خیانت نمیکنه و فقط جنگ و دعوا داره دلیل اون دعوا هارو پیدا کن و سعی کن از بینش ببری
بمون پای دخترات و زندگی کن
ولی اگه واقعا اذیتی برو و شوهرت عنشو در اورده پاشو برو
اخه ۲۱ سال سن کم نیست برای دوتا بچه؟
ای وای بمیرم برات دختر ، دقیقا شرایطت عین خودمه شوهرای ما میدونن ما دلمون نمیاد دخترامونو ول کنیم پرو شدن
ارغوان جان من چندساله ک تو نی نی سایتم ولی کاربر خاموش بودم وهمیشه تایپک هاتو میخونم
امیدوارم شوهرت سر عقل بیاد تو نجنگ بزار اون بجنگه تا خسته بشه دادمیزنه جواب نده دعوا میکنه ب روت نیار اینطور درمقابلت تحقیر میشه
این تجربه ی منه ولی من همیشه باشوهرم میجنگیدم واون ساکت بود دلیل برای دعوا پیدامیکردم ولی اون بیخیال جوابش درمقابل بی احترامی و دعواهای من فقط سکوت بود همین منو عصبی تر میکرد ومنم تصمیم گرفتم مثل اون بشم الان باهممشکلی نداریم وزندگیمونم خوبه فقط بهت میتونم بگم بهونه دستش نده امیدوارم خدازندگیتونو سرشار از ارامش کنه خواهرم
من ابجیم مشکل شما رو داشت و با این ک از همههههه نظرررر عالی بود بازم شوهرش خیلی باهاش بد رفتار میکرد... و حتی ب خاطر اون از درسش شغلش همه چیش زد... شوهره اول هیچی نداشت ولی بعد از ازدواجشون و با راه اودنای خواهر من زندگیشون خیلی از نظر مالی خوب شده بود و همه انگار ارزوشون بود جای لون باشن در حالی ک با ی دیو داشت زندگی میکرد....ابجیم 13 سال بخاطر زینبش هیچی نگفت.حتی ب ما. و هی شوهرش دم از طلاق توافقی میزد (ک مهریه نده ) و....
نمیخوام واقعا بازش کنم ولی ببین اگه اینجوریه مطمغن بتش روز ب روز سرد تر میشه گلی... این ادم ارزش نداره... خواهر منم یبار فقط و فقط برا بچش برگشت ولی دوباره همونی شد ک بود.
برا بچه هم اگ داری میگی خیلی مردا از پس نگهداری بچه بر نمیان و از خداشونم هست حتی ک زنه ب ازای مهریه از بچش بگذره.
ببین حتما برو با ی مشاور کاربلد صحبت کن
و خواهرانه خواهش میکنم ازت
نترس!
ارغوان خوبی دوستم چخبر بیا بگو با شوهرت خوب شدی؟
بچه هات خوبن؟
شوهر خواهر شوهر چیکار کردی باش؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز