2777
2789

سلام قشنگا اول این تاپیکمو بخونین برای ابزار علاقه امیره❤👇🏻

https://www.ninisite.com/discussion/topic/6135271/حس-شیشم-کار-دستم-دادابراز-علاقه-کردچیکارش-کنم



چهارشنبه مامانبزرگم اینا و یکی از داییام با زنش خونمون دعوت بودن
عصر مادربزرگ امیر زنگ زد خونمون گفت میخوایم بیایم خونتون
ماهم فک کردیم عیددیدنیه
امیر هم بهم گفته بود میام خواستگاریت ولی نمیدونستم انقد زود
وقتی اومدن دیدیم گل و شیرینی دستشونه😑🤦🏻‍♀️
دیگه نشستن مادربزرگش گفت امیر ما دلبسته مهرو شده دیگه ماهم گفتیم کی بهتر از مهرو الانم که عیده بیایم خواستگاری
یکم بزرگا باهم حرف زدن منم هنگ بودم جدی نگرفتم اصلا🤦🏻‍♀️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کو عکس 

بعضی شبا عجیب دلتنگت میشم نمیدونم واقعا نمیدونم به هر دری زدم که قسمتم بشی اما نمیشه من از خدا فقط یه چیز میخوام اونم لحظه ای که خودمو توی لباس عروس دیدم حداقل با اونی که دوسش دارم باشم میدونی از اون دردناک تر چیه؟؟؟تو حتی نمیدونی من حاضرم برات تک تک استخون هامم بدم یادت باشه هیچکس اندازه من نمیتونه دوستت داشته باشه این چند بیت شعر تقدیم به خودت عزیزترینمA❤️میخوام بدونی که دلم داره برات پر میزنه🕊مثل یه داروغه شبا به هر دری سر میزنه 🥺وقتی میای با اون چشات دنیامو پر نور می کنی💫غصه ی تنها موندن و از دل من دور می کنی 🥹عمری اگه نگات کنم از دیدنت سیر نمیشم😍بدون که عشق تو زده خیمه به صحرای دلم 🫀اگر که باور نداری گوش کن به حرفای دلم...

نشسته بودیم با آبجیم و آبجی کوچیک امیر حرف میزدیم

چای هم داداشم آورد😂😂😂

بعد گفتن این دوتا برن باهم صحبت کنن رفتیم اتاق منو آبجیم

هیچی نمیگفتیم اون هی نگام میکرد منم خودمو میزدم به اون راه

بعد گفت دیدی به دستت آوردم

گفتم خیلی زود اومدی من اصلا فکرشم نمیکردم

گفت دیگه نتونستم صبر کنم

و خلاصه درمورد کارامون و شرایطمون حرف زدیم

و اونام رفتن گفتن فردا زنگ میزنیم

شام هم نموندن

بعد اینکه رفتن بابا مامانم با مامانبزرگ بابابزرگم حرف زدن درموردشون

منم فکر میکردم

بهم پیام داد گفتم دارم فکر میکنم

گفت باشه فقط سعی کن مثبت باشه😂😂😂

دیگه حرف زدیم با خانوادم و پنجشنبه ظهر مادربزرگش زنگ زد

مامانم گفت نظرمون مثبته ولی فعلا آشنا بشن و عقد اینا نباشه

اونام گفتن باشه پس فردا نشون میاریم ما گفتیم حالا عحله ای نباشع

گفت نه دیگه امیر میگه نشون ببریم


منم دیگه مونده بودم چیکار کنم برنامه ریزی کردیم

اول مهمونامونو دعوت کردیم

غذا سفارش دادیم

بعد منو گذاشتن آرایشگاه مامانمو داداشام و آبجیم رفتن امامزاده حسن لباس گرفتن

منم یه لباس قبلا برای عید سفارش داده بودم که عکسشم میزارم اونو پوشیدم

رفتم آرایشگاه موهای صورتمو لیزر کردم چون بار اولمه و بند بندازم جوش میزنم

دیگه تا پنجشنبه شب همه خریدا و کارارو کردیم

ژله و سالاد گذاشتیم

عزیزم شما میدونی چجوری لینک عکسو به متن تبدیل کنم؟؟؟ میدونم سایت درست شده

قسمت ارسال نظر یه سنجاق شکل هست ک به دو قسمت تقسیم شده 

قسمت اول لینک و بزار وقسمت بعدی متنتو وارد کن و بعد اضافه کردن و بزن

بعد از این همه باران خون بالاخره پیداش میشه رنگین کمون🖤🌈🕊

امروز صبح بیدارشدم خونه رو جارو کشیدیم و گردگیری و ...

من آرایشگاه نرفتم دیگه خودم یکم آرایش کردم گفتم زیاد تغییر نکنم شال میخواستم سر کنم موهامم نیاز به درست کردن اینا نداشت

شبم دیگه مهمونای خودمون اول اومدن

بعد اونا اومدن انگشتر نشون آورده بودن

بابای امیر و خواهراش (دوتا خواهر داره و مجردن) یه دستبند طلا دادن

مادربزرگش ۵۰۰ تومن

مادربزرگ و پدربزرگ منم ۵۰۰

عمه ها و عمو ، خاله ها و دایی های منم ۲۰۰ دادن

خانواده منم یه ساعت برای امیر گرفته بودن

۵۰۰ تومنم به من دادن


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

چقدر دلم

jomane | 35 ثانیه پیش

گرانی تورم

انجیلته | 52 ثانیه پیش
2791
2779
2792