و بعد يك هفته ك همش كادو و همششش پيشم بود و همه چي
گفتم من عاشقت نيستم
ولي ميخوام تجربه كنم
نزديكم نميشي
دست بهم نميزني
كاري ك من نخوام نميكني
اگه شرايط منو قبول ميكني يك مدت باهم باشيم
اونم گفت قبوله و بهترين روز زندگيمه و من اشتباه بزرگي كردم
چون بدون اينمه حسي داشته باشم
فقط بخاطر لج و لجبازي قبول كردم
با ادمي ك هيچيمون شبيه هم نيست
خب
من ادم معتقدي بودم
اون ادم ك به چيزي اعتقاد نداره
من ادمي ك اصلا رنگ سيگار و مشروب نميبينن
اونا هم سيگار و هم مشروب
و يكسال فقط از من بزرگتر و نسبت به همسرم خيلي بچست
الان من هنوزم با شوهرم درارتباطم چه كاري چه هرچي
خيلي سعي كردم بك صفحه جديد باز كنم
فراموش كنم
ولي نميشه ما خيلي عاشق بوديممم
ما با عشق حتي جدا شديم
ايشون سرد بود ولي من خيلييي دوستش داشتم
خيلي
ميگفتم عشق يكباره
الان بخاطر لجبازي دست تو دست يكي ام
كه حسي بهش ندارم
ولي اون دوستم داره
و اصلا نميودنم دارم چيكار ميكنم
بعضي وقتا دلم ميخواد برم پيش شوهرم
بغلش كنم بگم دلم تنگ شده
از طرفي هي به همكلاسيم ميگم وقت ميخوام نميتونم فراموش كنم و بهم حق ميده
حتي من وقتي با دوستاي دانشكده ام رفتم بيرون
وقتي بهم درخواست داد زنگ زدم به شوهرم گفتم پاشو بيااا دارم ميميرم از دلتنگي از دورييي بياااا من عاشقتم نكن اينطوري
گفت ياشه ميام
من يكماه منتظر موندم ولي نيومد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
