ما چن روز قبل عید میخاستیم بریم خونه مامانم اینا که شوهرم میرف سرکار سه چار روز، منو پسرم بمونیم اونجا، زنگ زدم به مامانم گف یکی اومده داره یخچالمونو درس میکنه.طول میکشه شوهرمم هی اصرار که بریم زودتر.صب نمیتونم ببرمتون دیرم میشه و. .. البته من ناراحت شدم گفتم نکنه شب میخای بیای خونه راحت بخابی بچه نگه نداری اونم گف نه این چه حرفیه من که همش نگهش میدارم و...، مامانم گف خو صب بیاین طول میکشه. بعد پیام داد که حتما سعید میخاد راحت بخابه که تو و بچه رو میاره اینجا. شوهرمم بهش برورد که مگه من بچمو دور میندازم و فلان حتما نمیخاد ما بریم خونشون. بعد ازگوشی خودش اس داد به مامانم که انتظار نداشتم ازت پس اگه نمیخای مابیایم خونت دیگه هیچوقت دختر و نوه تو نمیبینی. مامانمم جواب داد که هرجور دوس داری میدونستم برداشتت اینه
حق با شوهرته
مقصر مامانته صد درد صد
دلیل مادرتون منطقی نبوده، چون تعمیرکار خونشون بوده شما نباید میرفتید؟. چراا!!!
چ مامانی!!!!
خب مگه نمیشد وقتی تعمیر کار خونه هست شما برید؟؟
مقصر مادرتون هستن
مامانت مقصره نباید اینجوری میگفت، نباید بزاری کسی از مشکلاتی ک با شوهرت داری خبر داشته باشه
حق با شوهرته
دوتاشون مشکوکن یکی مهمون نمیخواد یکیم اصرارش زیادیه
شوهرت حق داره
حالا هرچی میگم نمیاد خونه مامانم اینا عید دیدنی چیکار کنم کلافه شدم دیشب کلی باهاش دعوا کردم
حق با شوهرتون است . از نظر من
مامانت انگارواقعانمیخاسته بری
همه باهم مقصرید
اگه همسر شما همیشه در نگهداری بچه کمک میکنه حرف شما و مادرتون نادرست بوده
همسرتون هم چون از حرف مادرتون ناراحت شده اونجوری جواب داده و حرفش اصلا قشنگ نبوده
شما نباید حرف مادرت عینا به همسرت انتقال میدادی
میگفتی مادرم الان شرایط ندارن میگه صبح بیاین
گاهی پدرمادرا یه کارایی میکنن که ادم تعجب میکنه
منم بین خونوادم و شوهرم خیلی سوتفاهما پیش میاد واقعا ناراحت میشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز