ماجرا از اینجا شروع میشه که من با یه پسری دوست بودم تقریبا یک سال بعد از اول اسفند رفته بود زندان من خیلی دوسش داشتم و واقعا عاشقش بودم ولی ت این مدتی ک زندان بود ی چیزایی راجبش شنیدم که قلبم واقعا شکست همه میگفتن خیانت کرده بهم و با یه دختره ب اسم پریاس من دختررو پیدا کردم فهمیدم راسته ولی باز منتظر بودم بباد بیرون خودش توضیح بده وقتی اومد بیرون خیلی رفتار بدی داشت 😭 تازه نمیخاست بهم بگه که ازاد شده راستی بگم که من با یکی از دوستاش همون روز حرف زدم گفت ازاد شده رفتم ت پارک بود نشستم گریه کردن چون همش طرفداری پریا رو کرد بعد همون روز با همون دوستش حرف زدم دیدمش ینی با اون رل زدم الان یک هفته ایی میشه خیلی مهربونو خوبه مشکل اینجاس که بعضی وقتا ب قبلی فکر میکنم ب رفتارش اذیت کردناش واقعا ناراحت میشم نمیدونم چکار کنم به خاطره هامون فک میکنم