۲ماهه واس تعقیب کردن شوهرم آدم گذاشتم روز دوم عید زنگ زدم گفتم همه چی رو بگو بهم گف که شوهرت با زنهایه خراب رابطه داره و میره یه خونه زنها هم هستن با دوستش بعد هم گف یه دوست دختر ثابت داره که همش باهاش صحبت میکنه و یه بار دیدتش که اون دختره رو برده یه جای شیک و پیک وقتی شنیدم خیلی ناراحت شدم ولی من انتظار همین کار رو ازش داشتم همیشه بهش مشکوک بودم خودش بهم وقتی نامزد کردم گف که با قبلا با زنهای خراب زیاد بودم ولی قول میدم دیگ این کار رو نکنم از اون موقه همیشه تو شک بودم و این رو هم بگم که این از کوچیکی یه دختری رو دوس داشت که از فامیل دورمونه ینی عشق اولش بود واون جاسوسی که واس تعقیب گذاشتم مشخصات اون دختری که دوسش داشت رو میده و جالبیش اینجاست که اون شوهر داره اگ بفهمم اون همون دختریه که تو ذهنم زندگیشون رو به آتیش میکشم....دیروز اومدم خونمون بعد به مادر شوهرم زنگ زدم گفتم بیا کار دارم باهات به شوهرمم گفتم بیا وقتی اومد تو بهش حمله کردم فحشش دادم گفتم بهم خیانت کردی با زنهایه خراب و دوس دختر هم داری گفتم پشتتت آدم گذاشتم روزهایی که رفته خونه رو بهش گفتم اصلا قبول نمیکنه گریه میکنه جیغ میزنه میگه من این کار رو نکردم بهت دروغ گفتن میگ بهم اعتماد نداری منم گفتم نه اصلا ندارم خودم آدم گذاشتن الکی دروغ نگو گفتم واس من تموم شد طلاق میگیرم ازت اگ من بیام هم تو اون خونه خودم رو میکشم و یه عمر عذاب وجدان میکشی پس بهتره طلاقم بدی اصلا به گردن نمیگره خیانتش رو چیکار کنم به گردن بگیرم چی بگم بهش طلاقم بده راهنماییم کنین ؟؟
این رو هم اضافه کنم که خیلی بد دهن شکاک رفیق باز قمار باز و اصلا با من و دخترم کاری نداره الان ۴ساله باهاش ازدواج کردم یه بار باهاش نرفتم مهمونی یا نرفتیم بیرون فقط با رفیقاش میگرده اصلا با من کاری نداره اصلا بهم محبت نمیکنه خیلی افسرده ام خیلی تازه ۲۰سالمه و شوهرم هم پسرعموم میشه هم پسرخالم میشه ....و این رو هم بگم که ازدواجمون سنتی نبود خودش اومد بهم گف که میخوام باهات ازدواج کنم خانوادم خیلی مخالف بودن میگفتن ما اخلاقش رو میدونم ولی من خودم ازدواج کردم لعنت به روزی که باهاش ازدواج کردم اصلا من رو دوس نداره فقط واس کلفتی من رو گرفته با مادر شوهرم اینا زندگی میکنم و همه ی کارهای خونه با منه ناهار شام همه چی میگن که به من وظیفه اته باید انجام بدی هر دو کارمندن مامان و باباش حالا جدا از شوهرم حرفها و کنایه های مادر شوهر و پدر شوهر رو میکشم