به حرفای دیگران که همش میگفتن نمیرسی،بی عرضه ای،این رشته فلانه
یا واسه کلاسای کنکور برا رفتو امد خیلی اذیت شدم
اینکع،عموم قاشق نشسته فک میکرد من باید به حرفش اهمیت بدم میگف هر جا دربیای بابات بذاره من نمیذارم بهمم میریخت اما تلاشمو کردم
اینکه دیر میخوبیدم،زود پامیشدم،کلی غر شنیدم،با وجود مشکلات خانوادگی هیچ وقت مانع نشد نخونم،کم بیارم،میخواستم فقط شرایط تغییر بدم،خودم تصمیم بگیرم
از لباس تفریح خواب مهمونی رفتن همه چی گذشتم،تا برسم به اونچه که میخوام