بچه ها من یه خواهر دارم یه سال بزرگتره بیکاره سر کار نمیره درسم نمیخونه. بعد الان جدیدا چند ماهه نه خودش گوشت میخوره نه میزاره کسی بخوره. اگه هم مامانم غذا با گوشت بپزه قهر میکنه میره تو اتاق مامانمم واسه اینکه قهر نکنه هر چی میگه گوش میده. اداهای دیگم داره خیلی عجیب غریبه بعد گوشت لازمه ادم باید بخوره. یا نمیزاره غذا سرخ کنی تو خونه میگه بو میاد. بعدم حرفی هم میزنی میگه دست خودم نیستو مریضمو دکتر روانپزشکم نمیرمو کسی نمیتونه منو خوب کنه خلاصه اسیر شدم الانم که تعطیلاته ما هم جای خاصی نمیریم . منم سر کارم دو هفته تعطیله . بعد من امشب اعصابم خورد شد گفتم من نمیتونم گوشت نخورم مریض میشم فلان مامانمم گفت باشه درست میکنم فردا. بعد الان خواهرم به کنایه میگه چیه دو هفته تعطیلاته فلانه یعنی منظورش این بود اومدی مزاحم شدی . اخه من تهران میرم سر کار خابگاه میمونم موندم بخدا نمیدونم به کی بگم خسته شدم