شوهرم دوس نداره اصلا خونه باشه دوس داره بره خونه مادرش و خواهر برادراش منم اگه برم همش باید درحال کار کردن باشم هروقت میریم شوهرم هی باید خرج کنه منم بشورم و بپزم و..اونا بشینن با شوهرم بگن بخندن
واقعا خسته شدم
به این نتیجه رسیدمکه شوهرم بودن با ما رو دوس نداره
بگین چطور بی محلش کنم
جوری نه جامون برعکس بشه اون بیاد سمت من
خواهش میکنم کمکم کنین😢
کوزت نباش همه چی حله
به مام بوگو
منم همینطور بودم تا اینکه منو خواهرشوهرم دعوای سختمون شد و گرفتیم گیس هم و دیگه اونجا نمیریم
من تجربه ندارم ولی اگه شوهر ایندم با من این کارو کنه دو روز خیلی مهربون میشم میپرم هی میپرم بقلش وقتی احساسی شد بعدش میگم وقتی تو میری میدونی دلم چقدر میگیره حس میکنم خونه بی تکیه گاه میشه
رفتی مهمونی از جات بلند نشو تو چرا بشوری
میدونم عزیزم بااااید اونا بفهمن تو دلت میخواد کنار شوهرت بشینی بقیه هم باااید کار کنن . شما دلت ب حال مادرشوهرت نسوزه ک تنهاس دخترش کمکش نمیکنن
اگرم بهت گفتن مثلا بیا چای ببر یا برو غذا درست کن قشششنگ بگو دستپخت منو ک هزار بار خوردین حالا نپبت مثلا زهراس یکم باید از جاش پاشه دیگه داره چاق میشه از بس نشسته و خندیده .
جوواب بده .یا مثلا اگه دفعه های اول روت نمیشه بهانه بیار مثلا بگو شرمنده من پریودم خیلییی دلدردم . بگین دخترتون پاشه درست کنه یکبارم دستپخت ایشونو بخوریم
