سلام دوستان تاپیک قبلیم گفتم ک شوهرم خسیس بشدت معتاده ولی اعتراف نمیکنه مامایی هست و حرف فقط حرف مادر و خانوادشه و نظر من پشیزی هم براش مهم نیست چند بار روم دست بلند کرد جلو خانوادش...میخوام جدا شم فعلا تو تمکین و نفقه و این چیزا هستیم دعا کنید ک زود ازش خلاص شم بچه هم ندارم
فقططط خیلیی حس ی مرد خالیه تو زندگیم من تا قبل از شوهرم هیچچ ارتباطی با جنس مخالف نداشتم و تا الان هم ندارم...فک کنم بهش وابسته شدم ولی الان بشدت ازش متنفرم ولی باز ی چی ته دلم تنگ اون روزاست اون منو خیلی تحقیر کرد بچه ها نمیخوام برگردم چون خرییت محزه ولی این احساسه این حس نیاز ب ی مرد واقعی ن ی مذکر خیلی احساس میکنم میخوام بگم باش بخندم بحرفم درودل کنم اخه چرا من اینجوری بشم ...منی ک همه وجودم رو گذاشتم پاش جوری ک اون نباشه ساعتها لب ب غذا نمیزارم منتظرش میمونم خاک تو سرم هزار بار