نمیدونم باشوهرم چیکارکنم همش دعوامیگیره زورمیگه کتک میزنه توخونه هم باشم مثلاالان ۶روزه حرف نمیزنیم سراغم نمیادمنم نمیتونم برم واسه اشتی چون کتک خوردم ۶روزه توخونم ۶روزه رنگ بیرون ندیدم ۶روزه بایه نفرم حرف نزدم قهرمیکنم میرم خونه بابام بعدمیادمنت کشی قول میده دیگ انجام نده انگارادم دیگست ولی منم خسته شدم دیگ اینجوری چیکارکنم 😢😢😢چرااین زندگی بزوربایدنگه دارم چرااینقدمن ضعیف شدم زندگیموفقط بابودن این میبینم افسرده شدم من چیکارکنم فقط حرف مامانشوگوش میکنه بخدامن کارشون ندارم ولی میبینم توزندگیم هستن مجبورم مامانت مامانت بگم که اونم عصبی میشه چون هرکاری میکنه مامانش یادش میده یعنی همه کس میدونن حتی فامیلاش بخداپارسال این موقعه منوجاریم میرفتیم خونه مادرشوهرم باهم جوربودیم بعدیه هفته شوهرم منومیزدمن نمیدونستم بخاطرچی اخرفهمیدم ننش بهش گفته اینامیان منومحل نمیدن بخداخوودش محل نمیدادبه فرضم اینم محل ندم خب جاریمم نمیداددیگ چرافقط گوش این پسره پرمیکنه چراشوهرمن منوبایدبزنه یه هفته منومیزداخرگف چرامیری اونجاماماننمونگاه نمیکنی بریدم😔😔😔
خدا ب دلت ارامش بده.
تنها راه حلت طلاقه از همچین آدم مریضی
با مادرشوهرت صحبت کن. بهش محبت کن بهش نزدیک شو فک کن مامان خودته
بچه داری ؟
شوهرت نادانه توهم بی عرضه ای حالا زمان میبره
نمیتونم منوبه حساب نمیاره بخدااونجامیرم یه کلمه باهام حرف نمیزنه تاشوهرم میادبااون حرف میزنه اززایمان زن همسایه گرفته تا...اوایل بااهاش خوب بودم بخداهرجامیخواستیم بریم بامامیومدزودترلباس پوشیده حاضربودهرشب یعنی بعدمن اخم اینامیکردم منوفوش بدادبه سوهرم یادمیدادکه بامن دعواکنه من هیچ حریم خصوصی ندارم اگ خوب شم باهاش
گلم اگه داری زجر میکشی جونت رو بردار و فرار کن ...هیچکس مستحق چنین رفتاری نیست ....دست بزن از امراض مزمن و شفا نیافتنیه ..... خودت رو دوست داشته باش ...البته فکر کنم با رفتاراش عزت نفستو خراب میکنه ...والا اگر خواهر من در چنین شرایطی بود و کتکش میزدن و هفته هفته اسیر خونه و تنهایی بود من یجوری فراریش میدادم . آدم یاد زندان آلکاتراز میوفته تازه با اعمال شاقه(حتما نمیگذاره تنهایی بیرون بری یا خونه دوستی بری )
بخداهمش داره کتک میزنه بابام بدونه روزگارشوسیاه میکنه قبلافهمیده بودمنومیزنه حتی زده بودش چرارودخترم دست بلندمیکنی دخترم بی کس نیس هرکاریم بکنه مستحقق کتک نیست من توزندگی هیچی واسش کم نزاشتم باهمچیش ساختم دارم دیونه میشم اره اعتمادبه نفسم صفرشده حتی نمیتونم موهاموشونه کنم بخداازقیافه وهیکل هیچی کم ندارم
ببین تو نتونستی جوری رفتار کنی که شوهرت روت حساب کنه .چرا اینقد بعضیا تو سری خورن.با این اخلاقت طلاق بگیری و بری زن یکی دیگه هم بشی همین آش و همین کاسه است.اصلا مگه جاری فامیله کا باهاش صمیمی باشی خب معلومه پیرزن با خودش فکر کرده شما میشینین پشت سرش حرف می زنین.افسار شوهرت بگیر دستت اول می ری با مادر شوهر مچ میشی.بعدش که اعتمادش جلب شد کنترلشون می کنی
