بیاین ببینین بد جواب مامانم رو دادم؟

مامانم ازم دوره الان بچم یک سال و نیمشه او دوبار کلا اومده پیشم هررچی من برم اونجا بعد میری هم کسی باشه ک تحویلت بگیره نیست حالا هر چی میشد می‌گفت زنداییم فلان چیز درست می‌کرده واسه بچه هاش و تو چرا اینکار نمیکنی و همش هی میگفت در صورتی ک من تمام تلاشم رو میکنم واسه بچم حالا امروز زنگ زد پرسید بچه صبحانه خورده گفتم آره امروز سرلاک حریره بادام بهش دادم اینم برگشت گفت هان اینا فایده ندارد و زندایی با نرمه نون خشک و آرد نخودچی و یزره بادام خودش سرلاک درست میکرد میداد بچه ها منم برگشتم گفتم چون نمیخاسته پول خرج کنه اینم هیچی نگفت..خوب چیه همش میزنن تو سرم دلم خیلی گرفته بود ازش ...هیچوقت جوابش نمیدادم...یا اینکه خودم اوایل برگشته بودم بش گفته بودم شوهرم بهم میگه کثیف درصورتی ک بیس چهاری دارم تمیز میکنم و او زیاد وسواسه اینم یروز ک داشتم پوشک بچه عوض میکردم و لباساش رو کثیف کرده بود خونه اونا برگشت بهم گفت بیخود نیست بهت میگه کثیف...یعنی سوختما...خوب آخه مادر من من دارم الان لباس بچه عوض میکنم یمقدار پخش و پلا بودن طبیعیه..یا مثلا ما سفر زیاد میریم همزمان هم خونه خریدیم مغازه خریدیم الان هم ماشین اسممون در اومده برگشته میگه هان داداشم گفته اینا پول از کجا میارن اینقدر...خوب نمیگه شوهر بنده خدام مث چی کار می‌کنه...