اخه الان زمونه جوري شده از صفر نميشه شروع كرد..😔ميخواستم مغازه باز كنم هي منو هيجاني كردن ما پشتتيم و فلان ..مغازه خاليهاشون ي جا افتاده ولي هيچوقت بهم نگفتن اونارو باز كن😔حتا اجارشونم نميدن به كسي
اصلن باورم نميشه كه پدربزرگ بچم اين همه وضعش خوب باشه و من براي خريد ي لباس بچم منتظر بمونم تا پول دستم بياد
مگه غير از ما كسيو دارن
منم روم نميشه به شوهرم چيزي بگم ميترسم بگه از خونواده خودت كمك بگير كه اونام شرايط كمك ندارن وگرنه دريع نميكردن