کارت اقامت ایرانو نداره گرفتنش دیشب ساعت ۱۰ یهو پیام میدادیم دیگه نداد گوشیش خاموشه شد بعد ۲ ساعت ب زور گوشیشو گرفت از اونا بهم زنگ زد خبر داد دنیا رو سرم خراب شد
امروز بردنش اصفهان از اونور ببرن رد مرز کنن من رفتم دیدمش داد زد نیا نمیخام اینجوری منو ببینی اذیت شی من رفتم پشت در سالن گریه کردم چند بار سر مامورداد زد گفت خانومم اومده باز کن دسبند و ببینمش تا باز کرد چشاش قرمز بود بهم گفت جیگرم داره میسوزه نمیخام بزن اون منو اروم میکرد من اونو نمیشد امروز مرگ من اتفاق افتاد من دارم دیونه میشم هیج جا منو جا نمیده مادرش از افغانستان خالش ابجیش خاله ی خودم تا منو ارومم کنن داداشش اومد خونه ارومم کنه ولی نمیشم مادرم بابام هیچکدوم نمیتونن ارومم کنن بهم گفت دیشب هر لحظه جلو چشام بودی گفت خوابتو دیدیم از خواب پریدم دیگهنشد بخوابم انقد گریه کردع بود پاهاش لخت بود بدون کفش در رفته بود براش کفش بردم ای خداااااا سینش درد میکرد پمادشو نبردم یادم رفتتت😭😭😭😭😭