من کلا مخالف ازدواج بودم،ولی خوب شوهرم رو دوست داشتم و ازدواج کردیم تو دوران عقد شوهرم متوجه شد که من رفتارم خیلی غیرعادیه یعنی حتی حرف زدن در مورد مسائل زناشویی من رو بهم میریخت،بدونم میلرزید یا حس پوچی بهم دست میداد،
برای همین همسرم خیلی همکاری کرد تا ماهها بعد از عروسیمون هیچ رابطه ای نداشتیم،و همش از نظر روحی و روانی به من کمک میکرد که آماده ی پذیرش این مسأله باشم،
اینکه راهکارش چیه باید با دکتر صحبت کنید که راهنماییتون کنه،
من توی سایت عمومی نمیتونم توضیح بدم،
الان دوتا بچه دارم،سزارینی هستم،۸ساله ازدواج کردم ولی تا الان معاینه نشدم،دوتا سقط داشتم که اونم بخاطر مشکلم مجبور شدم کورتاژ بشم بیهوشی کامل