2777
2789
عنوان

وقتی میام نی نی سایت، دلم واسه زندگی مشترکم تنگ میشه

| مشاهده متن کامل بحث + 305 بازدید | 24 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

🥺🥺🥺🥺 چرا عزیزم؟ 

چونکه شوهرم پشتم نیست دوستیمم طولانی بود واقعن با هم خوب بودیم ولی بعد عقد همش اختلاف داریم چون مهریه کم برام انداختن من اصن راضی نبودم شوهرمم پشت پم نیس پشت خانوادشه همینا باعث شده روحم آزرده شده همش دعوا دارم باهاش و حرف طلاق بارها زدیم ب هم الانم اون گفته میخام جدا شیم تو پرتوقعی و اینا من واقعن حداقل ترین چیزا رو خاستم مهرم کمه محضرم حتی خودمم ندید بودم سرویسم خودم انتخاب نکردم دگ باید چیکار کنم :( سمت خانوادشه همش

چونکه شوهرم پشتم نیست دوستیمم طولانی بود واقعن با هم خوب بودیم ولی بعد عقد همش اختلاف داریم چون مهری ...

عزیزم مهریه بخدا مهم نیست، من الان 800 سکه مهریه امه، یکساله پرونده مهریه ام دادگاهه هنوز جوابش نیونده ولی واقعا مهریه هرچقدر هم باشه هیچی دستت نمیگیره، به نظرم اگر اخلاق شوهرت خوبه، کمتر بهونه گیری کن و از نو بساز همه چی، بخدا جدایی راحت نیست و بخاطر مسائل اینجوری حیفه زندگی خراب بشه، سما یکم با دل شوخرت راه بیا، مطمئن باش اونم میشه بزرگترین تکیه گاهت، چندسالته گلم؟ 

عزیزم مهریه بخدا مهم نیست، من الان 800 سکه مهریه امه، یکساله پرونده مهریه ام دادگاهه هنوز جوابش نیون ...

۲۷ سالمه 

میدونم مهریه اینطوریه خودم حقوق خوندم :( 

من حرفم اینه ک چرا ب دلم نیست اصن چرا ب خدا برام کاری نکردن انچنانی اونسری خونه مادرشوهرم میگه برید خرید عید شوهرم چپ چپ نگاه میکنه مادرشوهرش اصن دلش نمیخاد اونا ام خرجم کنن خوب منم تازه عروسم درد اینه یا رفت گفته ما عروسی نمیگیریم بهش گفتم تو دوستی من گفت بودم عروسی برام انچنان مهم نیس ولی در صورتی ک جهاز نصف نصف باشه ن ک اینطوری بعدم داد و بیداد میکنه پر توقعی واقعن من چیکار کنم باهاش مستاصل شدم اصن :(

زندگیمو خیلیییییی دوست داشتم و عاشق شوهرم بودم، ولی شوهرم بیماری اعصاب داشت و دروغگو و بی عرضه و بچه ...

اینا کم چیزی نیست!!! الهی موقعیت خوب واستون پیش میاد.

السلام علیک یا بقیه الله ‌"عجل الله تعالی فرجه" به جمع مشق انتظار بپیوندید
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792