جواب 1:هدفی در کار نبوده و من در طی داستانم دلیل هر یک رو قشنگ توضیح دادم.وقتی کسی بره تو دل دخترت تو دنیا هم به هم بریزی کاری نمیتونی بکنی مثل مادری ک پسرش دختریو دوست داره و هرچی میخواد مخالفت کنه.من دلیل حضور هریک ازپسر ها رو توضیح دادم و سن من و افکار من با سن و افکار شما باهم متفاوت بوده.اگر درک میکردید پی میبردید ک هدفی درکار نیست.
2: مادرم هم منو اشنا کرد و من میدونستم اما دست دلم بود.
حالا هم خوشحالم چون هرگز کار اشتباهی رو نکردم و اون درد ها از من در این جوونی دختر عاقلی ساخت که توی چاه دوست پسر ابکی و کارهای بد نیفتم.و از مادرم بخاطر تربیت خوبش ممنونم.
دوست عزیز اگر منظورت این هست ک دلت نمیخواد دخترت عذاب بکشه باید بگم ک دله اونه..شاید کسی تو دلش باشه و شما هرچقدر باهاش خوب باشین ادمی باشه ک اصلا جوری رفتار کنه ک روحت هم خبر نداشته باشه.اینکه کسیو دوست داشته باشیم بد نیست اینکه بریم ابروی خودمون و خانوادمونو در خطر بندازیم بده...خودمونو تسلیم کنیم بده...
اول بگو دخترت چندسالشع