عقد بودیم
فروشنده مانتو فروشی شروع کرد مخ زدن که خیلی خوش تیپی فردا میای کمکم ویترین بچینی و... 😑
من تو اطاق پرو بودم
در باز کردم سر لجش شوهرمو گفتم بیاااا کشوندمش درو بستم
بعد اومدیم بیرون مانتو پرت کردم رو میز گفتم شوهر مردم صاحب دارن برعکس خودت 😑👎
شوهرم ترسید گفت وای خدا زبووون 🤣🤣🤣