چی بگم
خیلی بود نمیشد چند تاش کرد
چند تا سرویس، تمام خرده ریزای زمان مجردیش، سکه، طلاهای قدیمی و یادگاری از مادر بزرگ مامانم
فقط یه گردنبند قدیمی که از مادربزرگم رسیده بود اون شب تو طلاهانبود چون مامانم به عمم قرض داده بود برای یه عروسی که استفاده کنه و گوش عمم سوراخ نبوده و گوشواره هاش هم نبرد و موند قاطی طلاهایی که دزد برد
الان به لطف عمم فقط اون گردنبند از اون طلاها مونده