بچه ها من تازه عضو شدم که فقط درد دل کنم قبلا کاربری داشتم ولی نخواستم با اون دیده بشم
الان که اینو مینویسم دوروزه از ناراحتی چیزی نخوردم و از گریه دارم میمیرم
برام دعا کنید لطفاً
من ۲۲سالمه شوهرم ۳۲همچی خیلی عالی پیش میرفت تا اینکه عقد کردیم و من اوایل دوسش نداشتم ولی به مرور خییییلی شدید عاشقش شدم
ولی باورتون میشه هنوز نمیدونم اون منو دوست داره یا نه چون زبونی میگه ولی تو عمل اذیتم میکنه
من روش خیلی حساس بودم از دوست داشتن زیادی
تا اینکه دوروز پیش خونشون بودم شام
بعد یهو یکی به خونشون زنگ زد گفت با شوهرم کار داره یه خانم بود
زن داداش شوهرم بود که ده سال پیش طلاق گرفته بود رفته بود و بچشو پدر مادر شوهرم نگه میدارن
این با خانواده شوهرم بازم ارتباط داره ولی من ازش خوشم نمیومد
به شوهرم گفته سوالای امتحان ریاضی مو میفرستم برام حل کن
شوهرمو گفت باشه
الان مینویسم