خودم ک دیگه غلط بکنم شب غیر خونه خودم جایی دیگه باشه
شوهرم یه اخلاقی داره هر جا میره هر اتفاقی میوفته برام تعریف میکنه
امشب عروسی دعوت بودیم به جاریم گفتم بریم گفت نه بخاطر کرونا میترسم دیگه منم نرفتم شوهرم با دوتا از برادر شوهران رفت یکیش مجرده یکیشم شوهر همین جاریم
اون رفت عروسی منم رفتم خونه بابام قرار شد از عروسی برگشت توراه بیاد دنبالم وقتی اومد دیدم شوهر جاریم نیس....
برادر کوچیکه رو دم خونه جاریم پیاده کرد رسیدیم خونه گفتم پس کو داداشت گفت توراه بودیم یه زنه زنگ زده ک کجایی عشقم اینم گفته تا نیم ساعت دیگه میام نفسم.... بعد مثل اینکه جاریم خونه باباش بوده بهش گفته شب همونجا بخواب من تا بیام دیر وقته شب با داداشم میریم خونه میخوابیم.. دادشش و که فرستاده خونش خودشم معلوم نیس الان کدوم قبرستونی... باخودم میگم جاریم میرف عروسی کرونا میگرف ازین جریان بهتر بود نمیدونم چرا دلم براش میسوزه دلم میخواد گریه کنم نکنه شوهرم سر من بیاره طفلی باردارم هست... بنظرتون بهش جریان امشب چیزی بگم؟؟؟؟؟؟ 😔😔😔