ساعت یازده اینا پاشد بره بیرون گفت کار دارم..نزدیکای اومدنش پیام زد چیزی لازم نداری؟منم گفتم نوار بهداشتی بیار.گفتش دیشب آوردم.منم گفتم اونا مشبک هستن اومدی خونه میخوام یه نوار بهداشتی واست بزارم تو لباست تا سه ساعت بمونه رو بدنت ببینی چه حسی داره !
بعدش لباسامو درآوردم رفتم تو حموم نشستم... ببخشید ببخشید گذاشتم همه خونریزیام بریزه رو زمین کف حموم
نزدیک یه ربع بیست دقیقه ...بعد که همسرم اومد صدای درو شنیدم دیگه کامل نشستم رو خونا.اومد صدام زد منم یواش جواب دادم .در حمومو ک باز کرد شوکه شد خیلی دلش سوخت گفت الهی بمیرم...بعد هول شد درو بست گفت من برم نوار بخرم میام ...گفت کمک میخوای منم گفتم نه...
رفت و بعد 5 دقیقه اینا اومد منم آبو باز کردم که دوش بگیرم تا اومدم بیرون طفلک چای نبات برام درست کرده بودو مرغ از تو یخچال درآورده بود چون بلد نبود همونطوری حول حولکی شبیه آبگوشت توش پیاز گنده درسته انداخته بود با سیب زمینی...منم هیچی نگفتم فقط رفتم کنار بخاری دراز کشدم