چند روز تایپک زده بودم من و نامزدم دو ساله عقدیم دعوامون شد و من جواب گوشیشو ندادم دادم دس پسر خالم ج بده ک واسم بلا شد نامزدم بدبین شد یه هفته هیچ خبری از حال هم نداشتیم ک اومد خونمون گفت تو ناموس من بودی گوشیو دادی دس نامحرم ک دس ب سرم کنه ازش معذرت خواهی کردم نپذیرفت
گریه کردم التماسشو کردم ک منو ببخشه انگار منو ندید رفت و امروز برگشت بهم گفت من نمیتونم با اون کارت کنار بیام تو کمرمو شکستی عشقمو ازم گرفتی دل خوشیمو ازم گرفتی دیگه نمیتونم کنار بیام سختمه باید بریم کارهای طلاق رو انجام بدیم اولش فک کردم داره شوخی میکنه باورم نشد بعد فهمیدم جدی میگه گریه کردم التماس کردم گفتم من میدونم کارم اشتباهه تو رو خدا چرا اینو گفتی
میگه من دوستت دارم عاشقتم ولی بخاطر کار تو قلبمو میذارم زیر پام له میکنم
هر چی خواهش و التماس کردم فایده نداشت فقط وقی ک گریه کردم بهم گفت با خودت اینجوری نکن دردت بجونم گریه کرد بهش گفتم اگه نمیخای اینجوری کنم بگو شوخی کردی گفت نه ولی مجبورم تو مجبورم کردی من نگرانت بودم جواب نگرانی من این بود نمیدونم چیکار کنم