چرا دعوا کردین نترسیدید که قطع رابطه شاید بشه و اینا من پایین خونه مادرشوهرم میشینم خیلی اذیتم میکنن خیلی سر صدا و رفتو آمده همشم بخاطر دخترم میان و میرنیا دختراش خوابی اینقد در میزنن میان تو خونه یهو اصلا آرامش ندارم بخدا نمیتونمم هیچی بگم انگار جلوشون لال میشم زبون دارم اما جلوی اینا نه همش میترسم ننش ازم ناراحت بشه بخدا اصلا دوست ندارم دل کسیو بشکونم یا کسیو از خودم دلخور کنم دلم نمیاد اما اونا خیلی اذیتم میکنن ننش خیلی زبونش خرابه همشون بدن خیلی متنفرم ازش کاراش هرجا میریم میزنگن که کجایین دیونم کرده میترسم ازش که دعوا کنم یا قطع رابطه نیمدونم چرا اصا دستو دلم میلرزه دهن به دهنشون میشم .دوس دارم یه دعوایی بشه قطع رابطه کنم باهاشونو ازینجا برم راحت شم هووف خستم کردن هرروز ریخت و قیافه و صداشو بشنوم حالم بهم خورده ازشون مخصوصا مادرشوهرم،😢😢
همیشه همه گفتن بیشتر از سنش میفهمه اما هیچوقت هیشکی نگفت بیشتر از سنش سختی کشیده...
چرا دعوا کنی خودت به زبون خوش با رفتارت بفهمان سختته منم قطع رابطم ولی دعوا نکردم الانم مجبورم برم بعد یسال شهرشون ولی بخاطرهمسرم دخترم میرم پیششون خیلی گله کنه میگم خودت همجا گفتی منو نمیخوای منم ازت فاصله گرفتم
اگر بخواهی به هرچیزی که به تو گفتهمی شود، واکنشی عاطفی نشان بدهیبه «رنج بردن» ادامه خواهی داد. اگراجازه دهی کلماتِ دیگران تو را کنترلکند، هرچیز دیگری هم تو را زیر سلطهخواهد گرفت! نفس بکش و بگذار بگذرد ...!!