من مشکلی با خونواده اش ندارم هرچند اوایل ازدواج بخاطر رسم های مختلفمون خیلی اذیتم کردن حتی کارت عروسیم هم پدرشوهرم انتخاب کرد ولی من گذشتم اما از اینکه میبینم شوهرم انقدر به خوناده اش اهمیت میده دلم میسوزه
هروقت اینو بهش میگم بهونه میاره که کار دارم و راهها بستس و... بهونه میاره ولی من میدونم که دوس نداره بیاد با اینکه خانواده ام خیلیم دوسش دارن آخه من تک دخترم و بچه ام اولین نوه خانواده امونه که اونا هم خیلی عاشقشن حتی بچه ام همش به شوهرم میگه بابا من میخوام با ماشین تو برم خونه مادرجون ولی اون اصلا به روی خودشم نمیاره
شوهرت فکر میکنه اگه تورو هی ببره اونجا تو از تنهایی در میای.در مورد خانوادشم که همه مردا اینطورین اگه تو هم خودتو جایه اون بذاری میبینی تو هم خانوادت خیلی برات عزیزن ولیچون در کنارت نیستن نمیتونی هی محبت کنی اما چون اون خونوادش کنارشن میتونه
من هم مثل شمام.....درکت میکنم .زمانی که ازدواج کردم پدر و مادرم هم اینجا زندگی میکردند ولی بعداز بازنشستگی پدرم خونشون و بردن شهرستان .....
شوربختانه دو ما بعد از اینکه رفتن شهرستان مامان عزیزم آنفولانزا گرفت «15آذر 98» و مامان مو از دست دادم 😢😢 بعد از مراسم چهلمش هم که کرونا اومد.و من یک سال و دو ماهه که سر مزار مادرم نرفتم. ......😭😭😭😭
توتنهاییام میگم این دیگه چه امتحانی بودخدااااااااا.....
حسرت درآغوش کشیدن مادرم برای آخرین بار ،سر مزارش رفتن، و هزاران حسرت دیگه که تو دلمه ...
الان 6 ماهه بهش میگم روکش مبل رو عوض کنیم اخه چرمش خراب شده ولی اینکارو نمیکنه هزار تا خرج بیخود تا الان کرده ولی مبل رو درست نکرده دیشبم به مامانش میگفت 5-6 تومن میدم حیاط خودتون رو دیوار بکشین مامانشم با اینکه وضعشون خیلی خیلی بهتر از اینه گفت باشه دستت درد نکنه
من یه خواستگار دارم.اونا شمالن.ما غرب.
خیلی منو میخواست.مادرم گفت عیب نداره.
ولی من گفتم بخاطر هیچ پسری مادرم رو تنها نمیذارم.و جواب رد دادم.پولدار و باشخصیتم بود.
ولی مادر وپدرم تنها میشدن ☹
پدرم مریضه .من نباشم.داغون مبشه.
خوب کردم ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
