سلام... امروز تولد بچه خواهرشوهرم بود و ما رو دعوت کرده بودن.... البته مثل همیشه فقط به شوهرم گفته بودن و من دم غروب فهمیدم تولده و از صبح فکر میکردم قراره همینطوری برای شام بریم.... واقعیتش هم حوصله نداشتم هم ترس ویروس دارم واسه همین به شوهرم گفتم من دوست ندارم بریم اما اگه برای تو مهمه بریم
اصل قضیه اینه که از صبح بابت مشکل خواهرش ناراحت بود و منم بدم میاد ناراحتی و مشکل اونا رو بیاره خونه... حالا دارم تو عکس های اینستا میبینم اونا چه خوش بودن و شوهر من بابت مشکل اونا اینقدر ناراحت بود که اعصاب منم خورد کرد
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نه عزیزم ببخشید کی جرات داره با شما در بیفته نزن منو😅🤣🤣
آره قبول دارم اون زدنه اشتباه بود.... اما خدایی فکر کن یه لپ گنده سه تیغ کرده صورتش رو آورده تو صورتت و داره بلند بلند حرف میزنه خیلی زدن تو صورتش حال میده
سعی میکنم دیگه نزنمش.... اما خیلی عصبی شد حرفایی زد که تا حالا نزده بود... گفت خونه و ماشین و زمین و هرچی دارم رو میدم بهت بچه رو میبرم نمیزارم ببینی... تو دلم گفتم آخه جون...