۲۸ هفته باردارم
احتمال زایمان زودرس دکتر با دردهای گاه و بیگاه زیر شکمم کتر دستم داد...
و با وجود مقاومت چند روزه بالاخره مجبور شدم یه چشم گنده تحویل دکتر بدم و برم بستری بشم.
پ .ن ؛ روز یکشنبه
خب
بفرماییید تو دم در بده
تا ادامه اشو میگم شما از همین حالا بخندید😅
چشم گنده چیه ؟؟
بگو منم بلایک😊😃
بعد دستور دکتر با چشم گریون زنگ زدم به شوهرم که حالا چیکار کنیم
بیشتر نگران دلتنگی پسرم و اینکه وقتی شب نباشم میخواد چیکار کنه بودم
خب
شوهرم پوف بلندی کشید و گفت حالا بیا یه خاکی تو سرم میریزم
اصلا مدیون این همه درک و شعورش شدم😅😅😅
رفتم خونه
یه دست لباس تمیز و راحت پوشیدم
لوازم شخصی برداشتم مسواک و خمیر و برس و حوله و دستمال کاغذی و اسپری ضد عفونی و ماسک
داشتم هی با غرغر جمع و جور میکردم
که پسر کوچولوم اومد تو اتاق و گفت
مامان داری چکار میکنی؟
با بغض گفتم هیچی دارم کیفمو مرتب میکنم
برم پیش خانوم دکتر
با تعجب گفت چرا؟
گفتم اخه شکمم درد میکنه
همیشه اینو که میگم
طفلک از بس باباش بهش گفته مامانو اذیت نکن شکمش درد میگیره
میاد بغلم میکنه و میگه
مامان ببشید اذیتت کردم
اشکم دراومد
بروزرسانیم سوخت
اینقد لوس نیستما
اما دل نگرانی و بهم ریختن هورمونای بارداری کار دستم داده
و بقول معروف اشکم در مشکمه😅😅😅
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز