یعنی دیگ کتاب مقدسی ، امام زاده ای ، پیامبر و حضرتی ، نمازی ، کلی سفره های دعا و صلواتی نمونده که عاجزانه ازشون کمک بخوام هر بار تمام مشکلاتمونو با جزئیات تعریف میکنم حتی اسم شخص هایی که اذیتم میکنن در برابرشون دارم تحقیر میشمو واضح به زبون میارم ، خدا رو به کسی قسم میدم که بخاطرشون عرش آسمون میلرزه ، دیگ تهش رو میارم به دین های دیگ از حضرت مریم هم کمک میخوام . ولی انگار ن انگار هر روز بدبخت تر از دیروز . مثل همیشه ول معطلم
مگه خدا مهربون نیست پس چرا از هر چی میترسم به سرم میاره ؟