من طبق آخرین پریودیم دیروز ۳۳هفته و دوروز بودم، صبح رفتم سونو دکتر گفت یکی از دوقلوهام ۳۵ هفتس یکی سی و یک هفته، رفتم پیش دکتر زنانم، گفت استراحت کن تغذیتو رعایت کن پودر و آمپول تقویتی داد... و گفت سونوتو تکرار کن هفته بعد، انقدر ترسیده بودم از تعجب و نگرانیش و اینکه گفت خیلی زوده نمیتونم ختم بارداری بدم و وقتی بزرگه وقتش بشه نمیتونیم فدای نوزاد نارس بکنیمش... رفتم جای دیگه سونو که خود این دکتر معرفیش کرد، عصر که سونو انجام دادم این دکتره هم گفت برگتر و کوچیکترن و کوچیکه سرش گرد نیس و دور سرش کمه... دکترخودم رفته بود و قرارشد چهارشنبه برم پیشش سونو عصر دیروزمو نشون بدم، دلم خونه از دیروز فقط کارم شده گریه، دعاکنین برای بچه‌هام، تو بارداریم خیلی سختی کشیدم بستری شدم خون تزریق کردم... هرچی که فکرکنین من کشیدم دعاکنین به حق فاطمه زهرا بچه‌هام سالم باشن من دیگه طاقت ندارم
عزیزم دوقلوهای منم دو کیسه ای بودن سن بارداریشون یه هفته اختلاف داشت، هفت ماهِ به دنیا اومدن نارس بودن ولی الان الحمدلله سالم و خیلی باهوشن😊 نگرانی به دلت راه نده صبر کن
عزیزم الهی چیزی نیست تهران هستی؟؟؟
انشاالله چیزیشون نیست به حق فاطمه ی زهرا عزیزم حتما برای فرشته هات آیت الکرسی و حمد میخونم... درکت میکنم خودمم هماتوم دارم پشت جفتم خوراکم فقط گریه است.. من پنج ماهمه همش نگران نی نیمم.. نذر بکن نذر حضرت رقیه عروسک که یا هروقت خودت رفتی ببریش یا بدی کسی ببرتش سوریه
بخدا اولش که مشکل داشتیم دارو و آمپول ... بعد که خدا بهمون نظر کرد با iuiباردار شدم، بخدا یه روز راحت تو این چندماه بارداری نداشتم لکه بینی ، خونریزی ، انقباضات رحمی... بستری شدم بتامتازون و سولفات گرفتم گفتن خطر زایمان زودرس داری... کم خونی شدید گرفتم هموگلوبینم ۷ شد دوبار خون تزریق کردم، شیاف سیکلوژست آمپول پروژسترون ، آسپرین .... استراحت نسبی و بعدش مطلق، آزمایش غربالگری اول گفتن سندرم داون متوسط، زار میزدم از غصه گفتن سونو و غربالگری دوم خوبه آمینو نمیخواد ، بعدش گفتن نمیشد بچه سالم فدای بچه مریض کنیم واسه همین آمینو نکردیم ...همینطور عذاب و غصه ... خدا جون منو بگیر اگه میخوای طفلای معصومم مشکلی داشته باشن من زنده نباشم
عه خدانکنه عزیزدلم نگو اینجوری من دقیقا تموم این درداتو درک میکنم کشیدم فقط نوعش فرق داره. من چهار ساله ازدواج کردم یا کیست دلشتم یا عفونت بخاطر زخم که دکترا نفهمیدن اخر یه متخصص فعمید تا خوبش کرد حامله شدم... حامله شدم دیدم سرگیجه و تپش قلب شدید دارم رفتم دکتر گفت دریچه قلبت افتادگی داره و گشاده.. کلی خرج کردیم شوهرم بیچاره از اول عرپسی تا الان فقط بیست میلیون پول ریخته تو جیب دکترا با حقوق کارگری..
الانم که پنج ماهمه از هفته هشتم تا الان که هفته بیستم هماتوم کوفتیم برطرف نمیشه لکه بینی ندارم اندازشم همونه ولی تموم نشده 😭😭😭😭😭.استراحت مطلقم مامان ندارم نامادری دارم کسی نیست یه لیوان اب بده دستم بعضی وقتی تا عصر مثل سگ گشنه میمونم تا شوهرم بیاد غذا بده بهم...هفته پیش میخواستم خلقمو بفروشم ولی بابام بهم قرض داد فعلا بخدا مشکلات مالیمون از اونور دلمو خون کرده بی کسیم از اینور...هماتوم از یه طرف... اونم تو عده دوست و دشمن میگم ای خدا حالا که خودت خواستی باردار شم توروبه حضرت زهرا کاری نکن پشتم خرف باشه بگن نتونست بزاد😭😭😭😭😭😭دلخوشیه خودمم شده این بچه بجای همه بی کسیام شده همع کسم .گفت اگه تا سونو بعدی هناتومت خوب نشه بجای شیاف باید امپول برات تجویز کنم
