سلام
مادرشوهرم ۵،۶ روز پیش از شهرستان اومد خونه ما
بعد پدرشوهر خواهرم توی همین چند روز به رحمت خدا رفت
دیروز صبح من و شوهرم رفتیم برای مراسم تشییع جنازه
بچهها رو گذاشتم خونه پیش مادرشوهرم( ۲تا پسر دارم ۱۳ سال و ۴ونیم ساله).قرار شد ناهار هم درست کنه
ما صبح ساعت ۸ رفتیم خلاصه بگم که تابعد از ظهر اونجا بودیم
ساعت ۴ رسیدیم خونه
چشمتون روز بد نبینه تا در خونه رو باز کردیم ،بوی گاز تمام خونه رو برداشته بود. خانم هم دراز کشیده بود برای خودش
مثل اینکه وقتی برنج دم میکشه شعله رو خیلی کم میکنه ،شعله خاموش میشه ولی پیچ گاز باز مونده
جالب اینکه تقصیر رو انداخت گردن پسرم.گفت بهش گفتم برو بببن گاز خاموشه،پسرم هم فقط شعله رو چک میکنه میگه آره
حدود یه ربع در و پنجرهها رو باز گذاشتیم ولی بازم بوی گاز میومد
خدا به بچههام رحم کرد واقعا
همش میگم اگر نیم ساعت دیرتر رسیده بودیم خدا میدونه چه اتفاقی میافتاد😔