نگو اینها از قبل همه چیو اکی کردن خلاصه مادیشب رفتیم من و مادرشوهرم و شوهرم و برادرش ...خدایی خیلی خانواده خوبی بودن خیلی با شخصیت ولی نمیدونم این دختره به کی رفته بود اصلا نمیذاشت پدر مادرش حرف بزنه ...
8...(یک توآزردمرا..ویک جهان شادم نکرد..)...دلتنگی خیلی نامرده.ازیک جایی به بعد می شینی یه گوشه با بغض نگاه میکنی تا زندگی تموم بشه...۴آبان۱۴۰۱ عشقم برای همیشه ترکم کرد بعدازاون دیگ هرگز به هیییچکس اعتمادنمیکنم عاشق نمیشم تنهایی رو باجون ودل نگه میدارم خیلی دوسش داشتم صداش آرومم میکرد..ارزومه پشیمون بشه ی روزی برگرده ارزوش باش یک بار دیگ باهاش حرف بزنم فقط دنبالم بگرده وتوحسرتم بسوزه ک هییچ کس مث من دوسش نداشت...دلتنگم 😔😔دلم میخوادیکی بیاد دستموبگیره بلندم کنه بگه میدونم چقدرسختی کشیدی میدونم شبهات پر از دردبود میدونم چقداشک ریختی اماازاین به بعد هرچ قبل من بود فقط کابوس بود...یکی بیادکه نره یکی که ازچرت ترین چیزها براش حرف بزنم وخسته نشه ..🥀ب سلامتی اون روزی که اونی ک ترکم کرد تاوان پس بده دلش مثل دل من بشکنه هرشب مث من اشک بریزه ازدلتنگی نابودبشه ب سلامتی روزی که داغ عزیزترین ادم زندگیش بره توی دلش بسلامتی روزی ک بیچارگیش روببینم..روزی اروم میشم ک اون تاوان پس بده سنگدل نیستم ولی درحقم ظلم شد ب زور منواز خودش جداکرد..دوسال منو عاشق خودش کردوبا بی رحمی ترکم کرد پس ب سلامتی شکست اون🥂دلم گرفته هیشکی نیست که ببینه غروبا چجوری اشک روی گونم می شینه😔دلم میخواد خودمو بردارم برم یه جای دور خییلی دور هیچکس رونبینم حتی گوشیمم نبرم صدای کسی رو نشنوم..🥀..امیدوارم هرکجا هستی همیشه غمگین باشی.۱۰دی صدای شکستنش روشنیدم خدا جای حق نشسته
مادرشوهرم بلند شد و گفت ما میریم حرفامونو میزنیم نتیجه رو اعلام میکنیم ...توراه مادرشوهرم هیچی نگفت برادر شوهرم 22سالشه خیلی بچه است و فعلا تو فاز خارج و این چیزهاست
من نمیگم رفتارش درست بوده چون واقعا میتونست اینارو بذاره تو یه شرایط دیگه با یه لحن بهتر و کلمات بهتر بگه یا اصلا باید صبر میکرد پسره بگه ولی در کل اگه تقصیری هم باشه از برادرشوهرته چون حرفی به مادرش نزده و از اون طرفم تمام شرایط دختره رو قبول کرده