سلام دوستان . من شوهرمو خيلي دوس دارم ولي گاهي وقتا ي چيزايي ميگه مغزم سوت ميكشه ديشب مهموني بوديم همه ميگفتن شوهرت بهت كمك ميكنه اينا ميگفتن زن ذليله بعد مامانمم گفت بايد كار كنه چون زنش كارمنده و شاغل . بعد از مهموني اومده بهم ميگه ك تو كارمند نيشتي كسي ك كارمند دولت نباشه كارمند نيست الكي مادرت پز تو رو نده مغزم داره سوت ميكشه يعني چي اين حرف منم باهاش قهر كردم مني ك اين همه درس خوندم تو كارمم موفقم بعد به من ميگه كارمند دولت نيستي
اشتباه میکنی زدی به نام همسرت. با این کاراایی که کردی تازه به روشم نمیاری باید خدا رو شکر کنه والا ...
عزیزم همسرم خداروشکر میکنه روزی صد بار از اینکه با من ازدواج کرده جلو چشم خودم خداروشکر میکنه حتی جلو خانواده خودش و خودم و حتی دوستان و همکارانش ازم تعریف میکنه و میگه خیلی راضی هستم و توی همه چیز با من همراهی میکنه خیلی توی زندگی گذشت میکنه توی بچه داری خیلی کمک میکنه تازه مادرش هم همینطوریه بنده خدا بچه منو به بهترین نحو داره بزرگ میکنه وقتی سرکارم خیالم راحته بچه م جاش خوبه تازه خونه رو نصف نصف کردیم فقط ماشینو چون من خودم توی ایران خودرو ثبت نام کردم نمیشد به نام خودم بزنم چون قبلا یه ماشین به نام خودم خریده بودم اما همسرم خیلی همه اینهارو درک میکنه و حالا که پدرش به رحمت خدا رفته و ارث خوبی گیرش اومده میخواد خونه رو بزرگتر و ماشینو بهتر بخره و باز هم همه چیز بین ما نصف نصف میشه الان هم توی زندگی این من هستم که تصمیم گیرنده هستم یعنی اگه بگم نباید خونه رو عوض کنیم همسرم اعتراضی نمیکنه الان که پول دستمون اومده بهش گفتم باید خونه سه خوابه بخریم و فلان ماشینو بخریم هیچ اعتراضی نداره میگه تا حالا تو خودت زندگیمونو مدیریت کردی الان هم همه این پول دست خودت هر تصمیمی بگیری من قبول میکنم تا حدی که من خودم به بنگاه زنگ زدم و چندتا خونه هماهنگ کردم بریم با همسرم ببینیم همسرم هیچ اعتراضی نمیکنه
اولا شوهرت سوخته از جواب مامانت و دم مامانتم گرم دوما به ایشون بگو کارمند رو دقیقا تو کدوم فر ...
عزيزم من ماشينم و هيچي رو بنام شوهرم نزدم اونو ي خانوم ديگ گفته بودن . اره حسوديش شده چون همه از من تعريف ميكنن بدش اومده . بعد فقط ب شوهر من نميگفتن ك زن زليل همه شون مردا با هم شوخي ميكردن
خیلی ممنون خانومی مطمئنم با استعدادی که خودت گفتی داری حتما استخدام میشی فقط باید پیگیر باشی باور کن همسر من خیلی با استعداده اما هیچ وقت به فکر استخدامی نبوده وقتی با هم ازدواج کردیم من به شدت پیگیر آزمون های استخدامی بودم براش خودم براش شرکت میکردم کارت ورود به جلسه میگرفتم و مجبورش میکردم بره امتحان بده البته آزمون اولی که شرکت کردم نرفت واسه امتحان اما آزمون دومی رو خیلی اصرارش کرد تا راضی شد بره امتحان بده همون آزمون قبول شد من اصلا امیدی نداشتم با این سن جایی استخدام بشه با خودم میگفتم دیگه با 37 سال جایی استخدامش نمیکنن اما انقد پیگیری کردم که حالا خودش و مامانش همیشه میگن تو باعث این شغل و استخدامی من شدی
عزیزم زندگی که صحنه جنگ نیست چرا بخاطر یه سوء تفاهم میخواین آرامش خودتونو سلب کنید واقعا توی زندگی هیچ چیزی بهتر و لذت بخش تر از ارامش نیست جوری که تو گفتی همسرتو دوست داری مشخصه به طور کلی آدم بدی نیست حالا یه حرفی زده بهش رک و راست بگو ناراحت شدی این جبهه گیری ها به ریشه زندگیتون آسیب میزنه مراقب باش اگه زندگی از ریشه خراب بشه دیگه نمیشه درستش کرد مطمئن باش هیچ مرد و هیچ زنی توی دنیا کامل نیست یعنی فکر نکنی اگه با این رفتارها بحث و جدل به زندگیت بیاری میتونی همسرتو تغییر بدی چون به همون اندازه که تو میتونی توی این سن تغییر کنی همسرت هم تغییر میکنه الان باید با هم کنار بیاین نه اینکه به فکر تغییر باشین شما بچه که نیستین فکر نکن اگه با مرد دیگه ای ازدواج میکردی الان زندگیت گل و بلبل بود بالاخره اون مرد هم از یه جهات دیگه با تو اختلاف نظر داشت هیچ انسانی کامل نیست آدمی موفقه که با وجود این کامل نبودن ها آرمشو توی زندگیش حفظ کنه و زندگیشو با سیاست پیش ببره
شما هم خيلي عاقل و خوبين شوهرتون بايد بيشتر از اينا قدرتونو بدونه چون واقعا زن اينجوري كم پيدا ميشه ...
ببین خانومی حرفهایی که در مورد همسرت میزنی متوجه شدم یه جورایی همسر شما هم مثل همسر منه تازه شایدم بهتر از همسر من، اینکه من میگم از زندگیم راضی هستم نه اینکه همسرم هیچ مشکلی توی رفتارش نداره مطمئنن انسان ها بی عیب نیستن اما من وقتی میبینم خوبیهای همسرم بیشتر از بدیهاش هست پس لزومی نداره به خاطر یه حرف الکی اوقات خودمو تلخ کنم نهایت به همسرم میگم از دستش ناراحت شدم بعدش هم دیگه کشش نمیدم من تو زندگی تجربه زیاد دارم سنم خیلی زیاد نیست اما زندگی با من جوری تا کرد که قدر کوچیکترین چیزهارو میدونم ....زندگینامه مو نوشتم دوست داشتی بخون لینکشو میزارم پایین همین پست