دارم کفری میشم واقعا دیگه تحملشون ندارم ایقد لبمو پاره کردم خون ریزی کرده.با گستاخی تموم اومده به دختر عموم گفته من فلانی دوس دارم میدونم راجبم فکر بد میکنین چون نامزدی فلانی بهم خورده ولی تقصیر من چیه دله دیگ چیکارش کنم!!!!!!آقای فلانی(،نمیشه اسم بگم) خودش نخواستش ما ب زور فرستادیم خاستگاری این از اولم نمیخواس(اون ۸ سالم حتما من داشتم خواب میدیدم دیگ) !!!!!ک الانم خودم عاشقش شدم و باهمیمیم و خوشیم.این حرفو تو کل فامیل مون زده نه فقد ب دختر عموم از جاها دیگم شنیدم اصن تا میرم مراسمی مهمونی نگاهی مزخرفو تمسخر امیدشون عذابم میداد الان فهمیدم هی این بشون میگفت این چیزا رو...میدونین چقد گرون تموم شده برام نامردیشون تحمل کنم داغون شدنم از این جدای یا اینک دارن میگن اصن دوسش نداشت از اولم کدومشو چیکار کنم دارم دیونه میشم بخدا فامیلا ما آدما بدین ازخداشونه همچین چیزی بگیرن دست و هی مسخره کننن و ابرو ادم ببرن برم ب پسره پیام بدم بگم نامردی کردی دیگ میزاری اون ابروم ببره برا چی ؟؟ی چیزی بگین ک بگم