2777
2789
عنوان

حکایت جالب و خواندنی...

75 بازدید | 2 پست

عجب حکایت جالب و آشنائی..!!👌


تو جلسه روضه‌ی خانوما، خانم روضه خون رو به بقیه کرد و گفت: به شوهراتون حق ازدواج مجدد بدین تا به گناه آلوده نشن...!

همین نصیحت کافی بود که یه خانومی

بلند بشه و بره در گوش خانم جلسه‌ای بگه: خدا اموات شما رو بیامرزه که با این حرفت راحتم کردی، مونده بودم چجوری بهتون بگم...

من زن دوم شوهرتون هستم..

خانم جلسه‌ای با شنیدن این جمله

از حال رفت و بیهـوش شد...!

خلاصه با کلی آب پاشیدن رو صورتش

و ماساژ قلبی به هوش اومد...!


خانومه بهش گفت؛ وقتی شما در جایگاهی هستی که میتونی مردم رو دعوت به کار خوب بکنی

اول خودت باید از هر گناهی

مبرا و پاکیزه باشی، اگر خودت به حرفات پایبند نیستی الکی مردم رو نصیحت نکن...

من خودم شوهر دارم فقط میخواستم ببینم خودت به حرفهایی که میزنی ایمان داری و عمل میکنی یا نه؟ 😏


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792