عمم پرستارع شوهرشم پرستارع قرارشد باهم برگردیم شهرستانمون واسه همین قرارشد چند وقت اون به جای شوهرش و چندتا از همکاراش بره تا یه چند روز بیشتر از مرخصیش شهرستان بمونه و اونا به جا این برن ...
مگفت که اوایلش به زوور بود و منم اصلا راضی نبودم و همش گریه می کردم اما با گذر زمان کم کم عادت کردم حتی به جایی رسیدم که تو این وضعیت کرونا رفتم به بهانه زایمان عمم کنارش تا باشوهرش باشم
الانم میگه که براش خاستگار اومده و میخواد ازدواج کنه و همه چیو فراموش کنه و اینکه دو تا مانع دارع یک شوهر عمش میگه جواب مثبت بدی به همه میگم دومم دختری ندارع