بابام گفته میخواد زن بگیره.بهش گفتم اگه کسی پا تو این خونه بزاره .بنزین میریزم جفتتون رو آتیش میزنم.این آقای مثلا پدر هیچوقت هیچ مسئولیتی تو زندگی نداشته الان هوس زن گرفتن کرده .اونم همسن من.میخوام سرم و بکوبم تو دیوار.
اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم
اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم
اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم
اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم
میدونم خیلی سخته خدا رحمتش کنه ولی خب پدرتم حق زندگی داره .
نمی گم حق نداره .ولی نه با وجود برادرم که هنوز مجرده .یه ذره به فکر سرو سامان دادن اونا نیست .واسه خودش در تلاشه
اگه یه روزی نوم تو تو گوش من صدا کنه دوباره باز غمت بیاد که منُو مبتلا کنه به دل میگم کاریش نباشه … بذاره درد تو دوا شه بره توی تموم جونم … که باز برات آواز بخونم