واسه عروسی خواهر شوهر م
منو با سلام و صلوات بردن
۴ سال پیش
انقد التماس
یکماه مونده به عروسی
هر روز یک دختر عمویش زنگ میزد که تو رو خدا بیایی
تابلو بود به کل فامیل خبر دادن
وسط محاسن خواهر شوهر بزرگمو مثه کنیز جلوم بود
چون یکسال قبلش
خونشون بودنبهم گفتن به شوهر تا بگو بیاد ببرتت قطع کردم