2777
2789
تعریف کن

با اینکه حال بهم زنه باشه 🤣🤣

دبیرستانی بودم یه پسر دبیرستانیو هر روز میدیدم هی نگاش میکردم اونم نگام میکرد تا جایی عاشق شده بودم که غیبت نمیکردم حتی مریض بودم 🤢🤢😂😂😂شعرم میگفتم براش 😑😨هنوزم دارم شعرارو ولی حالت تهوع میگیرم نمیخونمشون دیگه 🤣

یکی چند روز افتاده بود دنبالم .من فرداییش یه چوب تر برداشتم  تا اومد نزدیکم  تا میخورد زدمش.. دیگه نیومد. 😄😄😄من خشن بودم .😃😄😄😄 اللن من دوتا دختر دارم‌. اونم تازه ازدواج کرده. هر وقت میبینمش یادم‌میاد. اونم خندش میگیره شک ندارم یاد کتکاش میفته😄😄

این نیزبگذردچون میگذرد غمی نیست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من رو خیلیا کراش داشتم ولی یکیشونو خیلیییی دوست داشتم لامصب چقدم باهاش خوش میگذشت اخرش رید ب زندگیم ...

یعنی تف





حالا چرا😂😂😂😂

هییییی که تنهایی چیکار میکنه باادم

از عشق دوران دبیرستانمون گوزم نصیبم نشد خیر ندیده خدا خارش کنه 

۲۰۰نفر دنبال من بودن منه خر دنباله اون یه نفر .تو خیابون امنیت نداشتم انقد دوروبرم میپلکیدن بعد باورت میشه یبار مدرسه رو من بخاطر اون خره پیچوندم بعد آخر سر نیومد!مجبور شدم تا ساعت ۱۲و نیم ظهر تو کوچه خیابون بمونم تا برم خونه مامانم نفهمه مدرسه نرفتم!

🍃🌸اَللّهُمَ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَآله مُحَمَّد وَ عَجِل فَرَجَهُم🌸🍃
اوف از پسره بگو چیشد که دیگه عاشق شدی

یکی دیگه هم دوست داداشم بود گوشی داداشمو به یه بهونه گرفتم عکس ببینم رفتم تو گوشیش شماره پسره رو پیدا کنم نگو دستم خورده زنگ زدم بهش 🤣🤣🤣🤣شانس اوردم جواب نداد ابروریزی میشد🤗😅

من یه عشقی داشتم از اینا ک الان مد شده میگن کراش ینی دوست نبودیم کلاس زبان میرفتیم مختلط بعد همسایه مونم بود هر دو مونم از قدیمای محل و باباهامون شناخته شده و بابای من حاجی بازاری معتمد محل بابای اونم ارتشی بود از اون لحاظ روش حساب میکردن خلاصه ما ۴سال همکلاس بودیم از دوره راهنمایی من تا دبیرستانم حتی مسیر مدرسه مونم یکی بود اونم با دوستاش خطایی میداد به من ک من نمیخاستم دوست شیم فقط از دور داشتنش خوشایند بود برام تا اینکه ایشون تو کلاس با یکی از خودمون بزرگتر تفریحی دوست شد من ازش بدم اومد بعد دیگه دانشگاه قبول شد و رفت شهرستان و گاهی ب صورت مهمان میومد تو کلاس دیگه اون دختره هم نیومد بعد ب من مستقیم پیشنهاد دوستی ازدواجی داد ک من قبول نکردم بعد دانشگاهش و سربازیش هر دو هنوز تو اون محل بودیم ولی هم کلاس دیگه نبودیم ازدواج کرد و با بچه ش تو خیابون دیدمش کلی هم خجالت کشید و راهشو عوض کرد با اینکه میدونس من کاری باهاش ندارم دیگه بعدتر شمیدم پدر مادرش از هم جدا شدن بعدشم خودم ازدواج کردم و بعد ازاونم الان چند ماهیه از همسرش جدا شده میدونم چون تو محل سرشناسن هنوز مادر اینا و خواهرم تو همون محل زندگی میکنن

🌸میشه برای نی نی دار شدن من هم یه صلوات بفرستی؟❤🌸رب لا تذرنی فرداً و انتَ خیر الوارثین❤💖
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792