همش میگم کاش به کل خانوادش میگفتم من فقط به یکیشون گفتم. الان پروفایلشو میبینم بیشتر شیطون میره جلدم. اونکه زندگی منو خراب کرد برا شوهرم دلبری کرد. اما خب یه چیزیم بود اینکه عقب کشید
ذهنم خیلی درگیره اینکه شوهرم منو پیش جاریهام کوچیک کرد الان چی فکر میکنن. با اینکه همشون پشت من درآمدن و کلی به شوهرم بد بیراه گفتن اما خب هر چی بگی جارین حتما خوشحالم شدن تازه امشب اون بزرگه میگفت هوو هوو تحمل نمیکنه شوهرت رفته زن گرفته
ولی من صیغه رو زن گرفتن نمیدونم من هوس میبینمش چون شوهرم باهاش زندگی نکرد. حالا چی کنم همش با خودم حرف میزنم مثلا برم دوباره به یکی دیگشون بگم. اینکه چرا اینجوری شوهرم کوچیکم کرد