داداشم نامزده
داداشم عصری میخواس بره خونه نامزدش گف شماهام بیاین
عاقا مام رفتیم
منو مامانم 😒
خواسیم برگردیم غروبی نذاشتن بریم
شام موندیم
عاقا ماکرونی درست کردن
پوره بود
ماهی سرخ کردن
عاقا اومدم کمک بدم بیارم یه بشقاب پوره گرفتم بیام یهو پوره رو ریختم رو بابای زن داداشم 😭دااااغ بود یه متر پرید بدبخت
واااای اونموقع خواسم گریه کنم 😭