الان نزدیکیک ساله در حال متارکه هستیم،از وقتیاومدم خونه خونه بابام،هر تماسی که بهم میشه،هرجا میرم باید کاااامل بهشون توضیحبدم،امروززنگ زدم بیمه دارم حرف میزنم با اپراتورش،در حین تلفن من،میپرسه کیه،😐اخه چجوری جوابت بدم مادره من،بعد از تماس پرسید کی بود چی گفتی اون چی گفت،میگم زنگ زدم در مورد اینکه دفترچمو تمدید کنم سوال کنم،خودم متوجه نشدم که بالاخرهچیکار باید کرد،باید برم فلان جا تا ببینم چیکار میشه کرد،باز سوال های الکی میپرسه،میگه به بیمه گره گفتی که شوهرت چیکار کرده😐اصن دیگه امپر چسبوندماا،گفتم چه ربطی داره اخه،چرا اینقد سوالمیپرسی،هربار تلفنم زنگ میخوره،همینطوره،کی بود چیکار داشت چی میگفت،برای چی اینقد ادمو سوال میکنین،هروقتچیزی بوده بهتون گفتم که ازتون مشورت بگیرم،چرا دنباله یه چیزی که نمیدونین چیه رو میگیرین،مامانم ساکت شد دیگهچیزی نگفت، مامانم ناراحت شد،الانم اعصابم از خودم خورده،نمیدونم چجوری از تو دلش در بیارم،ولی واقعا اعصابم رو خورد کردن
نگرانته
برو بغلش کن معذرت خواهی کن دلش شاد بشه
منم تاجدا بشم سختم بود درکت میکنم
خودتو بزار جاش
البته بزاریم نمی فهمی مادر نیستی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
