2777
2789
عنوان

حافظ

23 بازدید | 0 پست

واعظان ڪاین جلوه در محراب و منبر می‌ڪنند

چون به خلوت می‌روند آن ڪار دیگر می‌ڪنند


مشڪلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چرا خود توبه ڪمتر می‌ڪنند


گوییا باور نمی‌دارند روز داوری

ڪاین همه قلب و دغل در ڪار داور می‌ڪنند


بنده ی پیر خراباتم ڪه درویشان او

گنج را از بی نیازی خاڪ بر سر می ڪنند


آه آه از دست صرافان گوهر ناشناس

هر زمان خرمهره را با در برابر می ڪنند


یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان

ڪاین همه ناز از غلام ترڪ و استر می‌ڪنند


ای گدای خانقه برجه ڪه در دیر مغان

می‌دهند آبی ڪه دل‌ها را توانگر می‌ڪنند


حسن بی‌پایان او چندان ڪه عاشق می‌ڪشد

زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می‌ڪنند


بر در میخانه عشق ای ملڪ تسبیح گوی

ڪاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌ڪنند


صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت

قدسیان گویی ڪه شعر حافظ از بر می‌ڪنند

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز