استاد سوتی های پر خطر منم
یه بار تو حیاط خونه بابام اینا منو شوهرمو مامانو بابام نشسته بودیم عموم برامون خیار آورد من لحنتی ام شوخیم گل کرد یکی از خیارارو از پلاستیک آوردم بیرون به شوهرم گفتم مثه مال تو کلفته(منظورم این بود مثه گردن تو کلفته🤦♀️)
شوهرم😰
مامانو بابام😳😦
من😜
یه بارم خونه مادرشوهرم شب عاشورا تاسوعا موندیم قرار بود با خواهرشوهرا و دامادا و منو شوهرم همون شب بخوابیم بعد شوهرم یه لحظه رفت بیرون چند ثانیه بعدش من رفتم دنبالش کرم درونم فعال شده بود حالشو بگیرم دیدم چراغ دستشویی روشنه رفتم پشت در دستشویی اسم شوهرمو صدا میزدم سرمو نزدیک شیشه میکردم چشمامو چپ کردم اون منو میدید من اونو نمیدیدم هر چی میگفت اهههههههههوووووووم من بدتر میکردم اخه کار همیشه شوهرمم واسه حالگیری من همش اوهوم میکنه که من فک کنم یکی دیگس خلاصه فک کردم خودشه بعد کلی دلقک بازی از آینه ی روبروم دیدم شوهرم پشت سرم رفت خونشون فهمیدم که یه گند بزرگی زدم سریع رفتم تو حموم خودمو قایم کردم اون بدبخت فلک زده ام جرئت نمیکرد از دستشویی بیاد بیرون رفتم تو خونه کلی با شوهرم دعوا کردم که چرا تو دستشویی نبودی یهو در پذیرایی باز شد دیدم شوهرخواهرشوهرم بود پقی زدم زیر خنده گفتم شاهین حالت خوبه گفت مثه این که تو خیلی بهتری 🤦♀️😰
تا صب شده بودم سوژه دست خواهر شوهرا و دامادا😭😭
یه سوتی دیگه
خونه من و بابام ایناجفت هم هست رفتم خونه بابام آیفونو زدم شوهرم دم خونه خودم بود خواست منو رد کنه آیفونو که زدم آبجیم گفت بله من با صدای بلند گفتم کیه شوهرم پوکید از خنده گفت تو خسته نمیشی از این همه سوتی🤦♀️😂