2777
2789
عنوان

جهزیه ندارم بیاین بگین چیکارکنم

271 بازدید | 32 پست

صلام بچه ها خوبین؟من ازتون واقعا راهنمایی میخوام شدیدا

من نزدیک ۶ساله ازدواج کردم،بچه ندارم.با دوس پسرم فرار کردیم چون من بچه بودم میدونستم بابام نمیده فلان،بعد فرارمون بابام گفت بیاین فردا بریم عقد ولی زد زیرش کتک خوردم حسابی بابام گفت گوشیتو میدی باهاش نمیحرفی تا دیپلم بگیری ولی میدونستم اونم دروغه،من که به شوهرم گفتم گفت یا میای یا من کلا میرم،منم بازم رفتم

بماند چه مصیبت هایی کشیدم بابام سر عقدم فقط اومد امضا زد مهریه به تعداد تاریخ تولدم گذاشت چند تا قول قرار که خونتونو زود بسازین جدا شن دخترم درس بخونه دانشگاه بره،مهریه اگه پسر نداشت باید باباش بده اینا،مامانم تو عقدم نبود چون طلاق گرفتن،بابام بهش نگفته بود نمیدونست،منم باهاش در ارتباط نبودم 

بعد عقدمون هی رفتیم پیشش برا اشتی،چند بار مادرشوهرمو از فامیلای شوهرم رفتن ولی اشتی نکرد باهامون.چند روز مونده به عروسی هم کارت بردیم دادیم باز نیومد از دستم بگیره،دایی بزرگم از تالار دستمو گرفت تا ماشین عروس

یه سال ما قهر موندیم تا اشتی کردیم.این حین مادرشوهرم اینا زدن زیرقولشون هی مارو علاف کردن که میسازیم میسازیم ،نساختن.منو شوهرم توی یدونه اتاق پیش اونا میموندیم ۵سال

بعد امسال توی پاییز ما دعوامون شد با مادرشوهرم اینا ما کلا مجبور شدیم جدا شیم،خیلی اذیتم کردن(الان کسی نیاد بگه باید تحمل میکردی چون کسی نکشیده)

کلی فحش من شنیدم این وسط با اینکه حقم نبود توی فامیل اونا تنها عروس با ادب من بودم همه روی من قسم میخوردن ولی از خوبی زیاد مرض حاصل میشه

ما جدا شدیم بابام گفت بیاین طبقه پایین خونه ما بمونین،ذاتا قرار بود اجاره بدیم فقط پول پیش پرداخت نداشتیم

تقصیر خودم بود از اول نباید میومدم اینجا هی تیکه شنبدم از بابام.تازکیا زن بابام هی دم گوشش میخونه که بهش جهازیه نده

این چهار ماه که من جدا شدم جهازمو میخوام بابام هر روز میبرد مغازه ها میگردوند اخرشم هیچی به هیچی،کلی منت

یه ماشین هست به نامم که بابام یه مشکلی داشت به اسمه خودم کرده بود،قرار بود اونو بفروشه با ۲۵ تومن اون برام جهاز بخره

الان خودتون که در جریانید وسایل چقدر گرونه،با ۲۵ملیون:یخجال،لباسشویی،مبل،سرویس خواب مگه میشه خرید

این مدت من بدون تلوزیون موندم هی گفتم ماشینو بده بره اصلا عین خیالش نبوده(هنوز مثلا منو از بقیه خواهرام بیشتر دوست داره)بابام پولداره جز ماشینی که به ناممه ماشین دیگه هم داره.یدونه خونه دوتا باغ بزرگ.اگه نداشت میگفتم جهنم بابام نداره ولی داره نمیخواد ازش پول کم بشه

این مدت هی گریم انداخت هی قول های الکی ،هی برو بیا اخرش امروز بهم گفت من ۲۵ میدم با اون هرچی میخوای بخر،متم گفتم اخه انصافه بعد ۵سال هی وعده دادی جداشو خوبشو برات میخرم الان که جداشدم اینکارو میکنی دعوامون شد من شدیدا یه مدته افسردگی گرفتم احساس مریضی دارم،اومدم خونه سر پا فقط لرز داشتم شوهرم به زور بهم اب داد خوردم.اون بدبخت هم اونقدر دوستم داره بهم فشار نمیاره حتی گفته بهت جهازم نده خودم میخرم برات

یکم بعد شوهرم رفت بالا با بابام حرف بزنه ببینه تا کجا منو میخواد اذیت کنه(نگید چرا دخالت کرد چون من از روحی اصلا خوب نیستم حتی اشپزی هم نمیکنم دیگه روحیه خودم مرده،تو دستام لباش میشورم تو هوای سرد حیاط)

منم رفتم بدو بالا،بابام بهش گفت به تو مربوط نیست اینا یکم بگو مگو کردن

الان من یه تصمیمی گرفتم ذاتا ماشینی که به اسممه فوقش ۳۰.۳۵ همین میره،میخوام سندشو بردارم ببرم بفروشم برای خودم وسایل بخرم خودمو راحت کنم.از این طبقه پایین هم اسباب کشی کنم یه جای دیگه.یه طلا دارم میدم پول رهنجدا از این بحث ها بعد ۵سال بهم میگه از شوهرت نپرس چی بخریم چه مدلی میخوای،امروز برگشته گفته شوهرت دوستت نداره تو با جهازت میخوای اونو نگه داری تورو ول نکنه،من اصلا درک نمیکنم کدوم پدری این حرفو میزنه.وند مدت پیش هم گفته بهم مگه زندگیه تو چقدر شیرینه که منو تو فشار گذاشتی بهت جهاز بدم؟😭


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

گلم اگه نظر منو میخوای لطفا فعلا خونه بابات بمون.

با کمک شوهرت فقط وسایل ضروری مثل یخچال و گاز و ماشین لباسشویی و اینا بخر.یکم که حال روحیت بهتر شد اونوقت برا رفتن یا موندنت تصمیم بگیر

الان عصبی و افسرده ای و هیچ تصمیمی نگیر.

عزيزم چه داستان پر ماجرايى داشتى براى ازدواجت

هركار كه اشتباه يا درست بوده و انجام شده ديگه گذشته.ولى من فكر ميكنم زن بابات گوش شوهرشو پر كرده كه بهت جهاز نده.مردا هم كه چشمشون به دهن زنشونِ

ولى فعلا ماشين و نفروش.ببخشيد كه اينو ميگم،يبار سركشى كردى،پنج ساله دارى ميكشى.پس دندون به جيگر بذار.به پدرت محبت كن بذار براش عزيز بشى.فعلا هم كه بهت خونه داده.ماشين.  بفروشى ديگه تير آخر و زدى و دعوا به پا ميكنى.

گلم اگه نظر منو میخوای لطفا فعلا خونه بابات بمون. با کمک شوهرت فقط وسایل ضروری مثل یخچال و گاز و ما ...

بابام گفته من نمیتونم تصمیم بگیرم بمونی یا نه،غیر مستقیم حرفشو میگه الان من ۴ماهه هی میرم و میام اخرشم میگه به تو ربطی نداره من چی بخرم 


اینا بهت جهاز بده نبستن 

ماشینو بفروش و چیزایی ک احتیاج داری بخر 

زیر بار منت کسی هم نرو ک بگن بفتی نشسته تو خونمون 

شما ک میخوای ب بابات ورایه بدی برو ی جای دیگرو کرایه کن در ارامش زندگی کن 

وسایلتم خورد خورد میخری 

 " homo homini lupus " انسان گرگ است برای انسان .
عزيزم چه داستان پر ماجرايى داشتى براى ازدواجت هركار كه اشتباه يا درست بوده و انجام شده ديگه گذشته.و ...

خونه داده چه خونه ای،به اسمم نیست که 

هی تیکه میندازه شوهرت خوابید اینکارو کرد اونکارو کرد،شده مادرشوهر دوممذاتا من زندگی سختی داشتم بابام هیچکدوم از خواهر هامو خوب راه نمیده ،دوتاشونم موندن پیش مامانماین وسط من دختری بودم که هی دلم میسوخت براش ولی الان میبینم براش مهم نیست،بهم زدن زندگی زناشویی منم مهم نیستشما خودتو بذار جای من یهو مادرشوهرت در خونتو باز کنه ببینه یدونه کمد نداری لباسات پخش زمین هستن،به پسرش نمیگه بخاطر این مارو ول کردی رفتی؟




خونه داده چه خونه ای،به اسمم نیست که  هی تیکه میندازه شوهرت خوابید اینکارو کرد اونکارو کرد،شده ...

حق دارى در اين شكى نيست.ولى فعلا صبر پيشه كن.همين خونه كه تو نشستى به قول خودت به خواهرات نداده.بايات اگه تنها بود مطمعنا كشش به بچه هاش بيشتر داشت.ولى الان زنش مثل بختك بالاسر زندگى و اموالشه.اگه تو قهر كنى و برى اون و تنها ميذارى كه از زار و زندگى بابات استفاده كنه و حالشو ببره.پس بمون و حقت و بگير.از محبت خارها گل ميشود.خيلى سخته ولى اگه تحمل كنى تو برنده ميشى

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792