تمام کابینتامو باز میکنه میگه این چند اون چند بازار دیدم خریدم زست ت ت نیست ؟؟؟؟؟؟رفتارش
منم بودم نميرفتم خودتو سبك ميكني
فامیلای شوهر منم اینجورین وقتی‌میخوان بیان خونم میترسم ک یهو نیان حرفشون حرف نیس منم عادت کردم ب رفتاراشون
منکه جاری ندارم ولی اگه داشتم عین خودش رفتار میکردم
منم يه جاري دارم هروقت دعوتش ميكردم ميگفت ميايم شب مهموني زنگ ميزد كه نميايم گاهي وقتا هم يه دفعه برادر شوهرم با بچش ميومد ميگفت زنم سرش درد ميكرد😐 يه بار كه اينكارو كردن و نيومدن شب تولد همسرم بود و من از اون شب به كل قطع رابطه كردم و الان ٤ساله كه هيچ رفت و امدي نكردم
عزیز خونه شما که امدن،شما هم برو،بعدا تولد دعوتشون کن اگه نیامدن دیگه دعوت نکن
پدر همسرتان هم که خودشان می دونند
والا تا وقتي حرمت حفظ كني فكر ميكنن وظيفست هرچيزي بايد به اندازه باشه بخدا چون ازم بزرگتر بود چقدر بهش احترام ميذاشتم بچشو نگه ميداشتم وقتي كار داشت هربار براش كادو ميگرفتم ولي خب ليلقت نداشت زوري كه نميشه ادمارو باشعور كرد برا همين سعي كن هركاري كه فك ميكني كوچيكت ميكنه رو انجام نده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
