ضایع ترین سوتی هاتون که همه یادشونه🤗😂

عروسی داییم افتادم زمین پام پیچ خورد دماغم خون اومد 🥴

با مامانم رفتیم دکتر وسط عروسی 

دوسال پیش بود بچه نبودم ☹☹

فیلمشم هنوز هست تو گوشی بعضیا 😁😁

نه خنده داره ولی بش فکر میکنم‌خجالتم‌میشه😂😂

واییی یه بار برام خواستگار اومده بود بعد پسره از این مذهبیا بود همش سرش پایین بود بعد موقع چایی اوردن شد مامانم گفت نیلا اینا خیلی مذهبین چادر سرت کن عزیزم منم به خدا اصلا از چادر استفاده نکرده بودم رو موشش تاکید داشتم همیشه مانتو شلوارو اینام محجبانه بود خب اومدم چادر سر کردم عین این پنگوینا سینی چاییو دست گرفتم رفتم پیش مهمونا اینقدر هول بودم اول رفتم جلوی مامانم بهش تعارف کردم🤒🤕حالا قیافه مامانم😳قیافه من😓گفت نیلا عزززیزم(یعنی خونتو بعدا میریزم)اول به مهمونامون تعارف کن اقا منم بردم سینی رو چرخوندم خواستم سمت خواستگار جان ببرم گوشه چادرم از هولی پلکید جلو پام پاهان به هم پیچید سینی چای از دستم افتاد رو فرشا خودمم پرت شدم بغل پسره اونم مذهبیییی😭😭😭

تا عمر دارم یادم نمیره چقدر آبرو ریزی شد

خب پس بزار منم بگم.رفته بودم سوپری سر محل.پسره هم اشنا بود خلاااا۱صه.پفک هارو پایین چیده بود باید مینشستم که انتخاب کنم.مغازهم شلوغ بود .لعنتی نمیدونم کی یه نوشابه بزرگ گزاشته بود اون گوشها.منم اومدم که بشینم لعنتییییییی.نشستم رو اون نوشابه 😐😥مث برق گرفتها پریدم ولی خدایی کسی ب روم نیورد یا شاید متوجه نشدن نمیدونم

من کلا خیلی ادعام میشه توحرف زدنم مسلطم یکی توپوق میزنه خیلی میخندم بعد یبار پسرخالم سوتی داده بودمیخواست بگه کره پنیر گفت پره وکنیر😝منم کلی خندیدم درست یک ساعت بعدش میخواستم بگم شبکه روعوض کن خیلی جدی گفتم ابکه  روشوض کن😐