2777
2789

وقتی  اومد تو اتاق صحبت کنیم  سلام کرد منم  چون قصد ازدواج نداشتم  میخواستم بپرونم  جوابش و ندادم  . ولی نمیدونم چی شد قسمت شد 😂 اخه شوهرمم  به اصرار مامانش اومده خواستگاری 😂 

😂😂😂

سوتی که نمیشه گف اما شلوارم بلندددد بود

وقت نشد درست کوتاه کنم مامانم یکمشو زده بود داخل وسر دوز کرده بود😑😑😑خییییلی بد وایمیستاد البته در حین خواستگاری فکر میکردم خوش پوش ترین دختر جهانم  

عکسامو که دیدم عمققق فاجعه رو فهمیدم😩😩

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سوتی کسی نبود فقط مراسم خواستگاری دختر خواهر شوهرم بود یکی از فامیلای داماد یک پسر بچه دوسه ساله داشت همه ساکت بودند این بچه هی راه میرفت وگمب یک بوق محکم میزد بعضیها حرص میخوردند بعضی ها هم از خنده غش کرده بودند ولی یواشکی میخندیدند

  خدایا دستمونو محکم بگیر وول نکن 

ابراز علاقه عشق من این مدلی بود 

چون ما دوست معمولی بودیم و اون تحت تاثیر فیلم و فرهنگ غرب قرار گرفته بود و البته تجربه ای نداشت یهو اومد منو از لب بوسید من زدم تو گوشش و گفتم برو بیرون

متعهدم💍                                                                         
سوتی شوهرم میخواست باهم حرف بزنیم گفت اینجا که بده بریم خونه دوستم متاهله حالا شاید خانمش هم نباشه. ...

😂😂😂

کجایی ک من بی قرارم کجایی ک طاقت ندارم کجایی بیا بسه دوری چجوری تونستی چجـوری امشبم مثله هر شب دوباره برات گریه کردم گریه کردم ک شاید بدونی بگی برمیگردم  امشبم زل زدم مثله هر شب ب عکست رو دیوار....
ی خواستگار برام اومده بود رسمی،خونوادش گفتن با اجازتون پسرم با دخترتون بره تو‌اناق حرفاشونو بزنن،نزا ...

چقد هول بودی😂😂😂

کجایی ک من بی قرارم کجایی ک طاقت ندارم کجایی بیا بسه دوری چجوری تونستی چجـوری امشبم مثله هر شب دوباره برات گریه کردم گریه کردم ک شاید بدونی بگی برمیگردم  امشبم زل زدم مثله هر شب ب عکست رو دیوار....

برای دیدن لباس عقدی رفته بودیم گالری با شوهر و خانواده شوهر و خانواده خودم ...شوهرم بهم میگفت عینک نزن بدون عینک خیلی خوشکلتری ما هم نزده بودیم..در ورودی گالری هم شیش ها بود چشم ماهم ضیف..یه لحظه شک کردم که شیشه هست ولی نفهمیدم تا میخواستم برم تو با شیشه یکی شدم همه مرده بودن از خنده

از اونجا هم که خواهرم کوچیک بود گفت خواهرم بدون عینک کور جایی رو نمیبینه دیگه باید یکی منو جمع میکرد از خجالت

البته صاحب گالری تو اولین عروسی نبودی که خورده به شیشه خیلی ها خوردن تو شیشه 😂😂😂😂

مامان اینام نمیدونستن رلمه،  بعد شوهرم موقع خواستگاری برگشت گفت وای خونتون بزرگتر از عکسشه چون ی بار فرستاده بودم براش بعد گفت راستی عکس ات ک این جا بود کو مامان بابام از عصبانیت سرخ شده بودن خداروشکر مادرش سریع جمعش کرد گفت آره اونی ک معرف بود اینا رو تعریف کرد 

من همانم که تو غمگین شوی میمیرم 😘😘😘😘

قبل از مراسم خیلی استرس داشتم مامانم گفت قرص پرانول بخور تا آروم بشی گفتم کجاست؟گفت روی میز.منم از قرص روی میز دوتا جهت محکم‌کاری و ریلکسی بیشتر خوردم.بعد نیم ساعت که گیج شدم رفتم اسم قرص رو خوندم.دیازپام بود😊کل مراسم خواستگاری من تو چرت بودم چند بار هم نامحسوس خوابم برده بود

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم

خخ میخاستم بگم زمین گرده گفتم آسمون گرده شوهرمم همش مسخره میکرد‌‌..ی روزم صب زود  همینطور درازکشیدع بودم رفتم توبغل شوهرم بیدارشد حواسش نبود گفت شبخیر😂😂

سلام به هرچیزی که به وقتش می آید..خدایاشکرت..💚
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز