دو سال پیش سر یه سری بحثای چرت نامزد عقدیم که خیلی هم عاشق هم بودیم گفت جدا شیمو جدا شدیم
خیلی حال بدی داشتم واسه هیچ کس قابل باور نبود که چرا باید اینجوری یه عقد بهم بخوره من خودم که تو بهت و شوک رفتم حالا اطرافیان که بماند!
شدیدا دوسش داشتم و تو دوره وابستگی بهش بودم و اصلا باورم نمیشد
دوساله هر روز چکش میکنم و گریه
بخدا آدم بیکار و علافی نیستم چیزی کم ندارم اما اونو هم نمیتونم فراموش کنم
از روزی که متوجه حضور یه دختر خانومی همه جا تو لایکا و صفحاتش شدم دارم میترکم اصلا آرومو قرار ندارم
دلم میخواد برم با دختره حرف بزنم اما میترسم بره خبر بده بهش😭
به نظرتون برم؟😭