من یکبار که دخترم کوچیک بود حدودا دوساله رفته بود سر روغن جامد با مشت برداشته بود مالیده بود به کابینت و در.😁
یایک بار ادکلن گرون خریده بودم بعد یکبار استفاده شکستنش
من‌پریز رو باز میکردم ببینم توش چخبره
یه ساعت داشتیم توش عروسک داشت همش دلم میخاس بازش کنم عروسکاشو بگیرم
من دیروز دخترم درب لباسشویی رو از جا کند من شوکه شدم بعد خودش میگه وای خداجونم من یه قهرمانم
خرابکاری و شیرین کاری زیاد کرده اما گرونش شکستن یکی از ظروف چک بوفه ام بود
یکی از کارآموزهام یه ماکت آورده بود منم اون‌روز دخترم رو برده بودم سرکار با خودم و از ماکت اون بنده‌خدا یه یاد و خاطره باقی گذاشت
یه مدت‌هم با رژلب لباس‌ها رو طرح داره می‌کرد🤦🏼♀️
یکبار هم پسرم یک آباژور که اسب بود زد شکوندش ولی دلم حسابی سوخت🙃
پسر من تازه یاد گرفته بود اشیا و بگیره وایسه. صبح ها هم خیلی مرموزانه و بی سروصدا بیدار میشه میره براخودش تو خونه میچرخه. میز تلوزیون و گرفته بود ایستاده یود پایه ی تلوزیون و کشیده بود تلوزیون افتاده بود زمین و ی گوشه ش شکسته بود. ازون ب بعد تلوزیون و زدیم به دیوار و میز تلوزیون و برداشتیم کلا
چرامن احساس میکنم دخترا شیطونتر شدن و پسرا آرومتر
پسرم بزرگ شده اما یه خرابکاری بچگیش که خیلی حال بهم زنه هیچوقت یادم نمیره....🤮🤮
اگه موافقید لایکم کنید تا بگم براتون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
40 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
